اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رقم

نویسه گردانی: RQM
رقم . [ رَ ] (ع اِ) نوعی از نگار خطدار یا نوعی از دیبا یا از چادرها. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). قسمی مخطط از وشی یا خز یا بُرد. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). جنسی است از جامه . (مهذب الاسماء). ج ، ارقام . رقوم . (اقرب الموارد). || بلا و سختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کنایه از سختی و بلا. (آنندراج ). || کتابت . (منتهی الارب ). || جاء بالرقم ؛ یعنی بسیار آورد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کثیر. (اقرب الموارد).
- یوم الرقم ؛ از روزهای تازیان است . (ناظم الاطباء). از روزهای جنگ های تازیان است . (از اقرب الموارد).
|| در نزد حسابگران برنشانه های اعداد از یک تا نه اطلاق شود و شامل صفر می شود و آنها را ارقام هندی گویند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). رجوع به رَقَم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
رقم کار. [ رَ ق َ ] (ص مرکب ) کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است . || نویسنده . محرر. (آنندراج ). نویسنده . کاتب . (فرهنگ...
رقم زده . [ رَ ق َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نوشته و مکتوب و تحریرشده . (ناظم الاطباء). || رسم شده . نقش بسته . منقوش : شکل کعبه .... چنانکه ...
رقم نویس . [ رَ ق َ ن ِ ] (نف مرکب ) رقم نویسنده . مطلق نویسنده یا کاتب فرمان و حساب و اعداد و جز آن و از مناصب درباری بوده است : آنچه را...
محنت رقم . [ م ِ ن َ رَ ق َ ] (ص مرکب ) نوشته و رقمی قرین اندوه و غم و ملال . نوشته ای مشعر بر غم و اندوه .- قلم محنت رقم ؛ کلکی که مطالب...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
رقم کاری . [ رَ ق َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رقم کار. علامت گذاری حروف . || نویسندگی . کتابت . || محاسبه . || حکاکی . (فرهنگ فارسی معین ). ر...
رقم آموز. [ رَ ق َ ] (نف مرکب ) رقم آموزنده . آنکه نوشتن آموزد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رقم در معانی متداول آن در فارسی شود.
رقم پذیر. [ رَ ق َ پ َ ] (نف مرکب ) که پذیرای رقم شود. که قبول رقم کند. که قابلیت رقم پذیری دارد. رجوع به رقم در معانی متداول در فارسی ...
رقم زدن . [ رَ ق َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . نگاشتن . نقش کردن . (یادداشت مؤلف ). تحریر کردن : بخرد جامه ٔ بسیار به تخت و چو خریدنام زوار زن...
رقم کردن . [ رَ ق َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ترقیم . (تاج المصادر بیهقی ) : ترا جانت نامه است و کردار خطبه ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.