اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رگ راندن

نویسه گردانی: RG RʼNDN
رگ راندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) ریشه دوانیدن . (آنندراج ) :
چنان پنجه و ریشه های متین
که رگ رانده در مغز گاو زمین .

ظهوری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
خون از رگ راندن . [ اَ رَ دَ ] (مص مرکب ) فصد کردن . خون از رگ بیرون ریختن . رگ زدن . رگ گشادن : شاکرم از عزلتی که فاقه و فقر است فارغم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.