رمانی . [ رُم ْ ما ] (ص نسبی ،اِ) آنچه در شکل و رنگ شبیه انار باشد. (از اقرب الموارد). و مشابهت را بیشتر رنگ سرخ از آن اراده کنند. || لعل و یاقوت . (آنندراج )
: رسیدم من به درگاهی که دولت
از او خیزد چو رمانی ز معدن .
منوچهری .
-
یاقوت رمانی ؛ اجود انواع یاقوت است . (الجماهر بیرونی ). یاقوت سرخ خوش و برنگ دانه ٔ انار
: در پیش تخت اعلی پانزده پاره یاقوت رمانی و لعل بدخش و زمرد و مروارید و پیروزه . (تاریخ بیهقی ).
همت عالی طلب جام مرصع گو مباش
رند را آب عنب یاقوت رمانی بود.
حافظ.
و رجوع به یاقوت رمانی شود.