اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رمق

نویسه گردانی: RMQ
رمق . [ رَ ] (ع مص ) نگریستن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ). نگریستن یا به نگاه سبک نگریستن کسی را. (از منتهی الارب ). نگریستن کسی را به نگاه سبک . (از اقرب الموارد). || طول دادن نگریستن را بر کسی . (از اقرب الموارد). رمق به بصر کسی را؛ با مراقبت و مواظبت چشم بدنبال وی داشتن . (از متن اللغه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رمق .[ رَ م ِ ] (ع ص ) عیش رمق ؛ اندک از معیشت که باقی جان را نگاه دارد. (منتهی الارب ). آنچه رمق را حفظ کند.(از اقرب الموارد). رُمْقة. رَ...
رمق . [ رُم ْ م َ ] (ع ص ) ضعیف و سست . (منتهی الارب ). ضعیف . (از اقرب الموارد).
رمق . [ رُ م ُ ] (ع ص ، اِ) درویشان که روزگار را به اندک معیشت گذارند.ج ِ رامِق و رَموق . (منتهی الارب ). فقیرانی که به اندک مایه از معیشت...
رمق . [ رَ م َ ] (ع اِ) باقی جان . (دهار) (منتهی الارب ). باقی دمه . (دهار). بقیه ٔ حیات . ج ، ارماق . (از اقرب الموارد). حُشاشة. (السامی ).بقیه ...
رمق . [ رَ م َ ] (معرب ، اِ) رمه ٔ گوسپندان . ج ، رماق و آن معرب رمه است . (از منتهی الارب ). گله ای از گوسفند و آن معرب رمه ٔ فارسی است . (ا...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: توان (دری) تویش teviŝ (اوستایی: teviŝi) ***فانکو آدینات 09163657861
رمغ. [ رَ ] (ع مص ) همچون انبان مالیدن چیزی را به دست . (از منتهی الارب ). مالیدن به دست چیزی را مانند ادیم . (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.