رمة. [رِم ْ م َ ] (ع اِ) استخوان پوسیده . (منتهی الارب ). استخوانهای پوسیده . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ). ج ، رِمَم ، رِمام . و یقال : اﷲ یحیی الرمم ؛ ای العظام البالیة. (اقرب الموارد). || مورچه ٔپردار. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (متن اللغه ). || کرمک چوبخوار. (منتهی الارب ). جانوری چوبخوار. (از اقرب الموارد). در بعضی از لهجه ها بمعنی جانور چوبخوار
۞ است . (از متن اللغه ). موریانه . || خاک نمناک . || مغز استخوان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).