گفتگو درباره واژه گزارش تخلف روحانی نویسه گردانی: RWḤANY روحانی . (اِخ ) شاعری باستانی است و از او شواهدی در لغت نامه ٔ اسدی آمده ، از جمله ٔ آنها این بیت است :عزیز و قیصر و فغفور را بمان که ورت نه شار ماند نه شیرج نه رای ماند نه رام .(از لغت فرس چ عباس اقبال ص 156). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی روحانی روحانی . [ نی ی ] (ع ص نسبی ) ۞ منسوب به روح یعنی آنچه از مقوله ٔ روح و جان باشد، جایی که میگویند این چیز روحانی است بضم و فتح هر دو... روحانی روحانی . [ رَ نی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به روح که بمعنی نسیم و آسایش و تازگی باشد، یعنی از مقوله ٔ آسایش و نسیم است در لطافت و پاکیزگی ... روحانی روحانی . [ رَ ] (اِخ ) علی بن محمدبن سلامة روحانی مقری رحبی ، مکنی به ابوالحسن . از اصحاب حدیث بود. رجوع به علی بن محمد و معجم البلدان ذیل... روحانی روحانی (= آخوند) این واژه عربی است و پارسی آن، واژه ی پهلوی آسرون ãsrun می باشد اصول روحانی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. عشق روحانی عشق روحانی . [ ع ِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عشقی که هدف آن لذت روحی باشد. عشق معنوی . مقابل عشق جسمانی . (فرهنگ فارسی معین ). علی روحانی علی روحانی . [ ع َ ی ِ رُ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی از قرائت و شناختن وجوه آن توانایی داشت و... جسم روحانی جسم روحانی . [ ج ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قصد از این دو لفظ که در اول قرنتیان (15: 44) وارد شده جسمی است که بعد از قیامت از شهوات ح... پیوند روحانی پیوند روحانی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ رَ / رُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیوند جانی . (آنندراج ). اتصال معنوی . مقابل پیوند جسمانی : نگسلد پیوند روحانی... طبیب روحانی طبیب روحانی . [ طَ ب ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) شیخ ِ عارف بدین گونه طب را گویند که بر تربیت و تکمیل روح توانا باشد. (از تعریفات جرجانی ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود