اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رود

نویسه گردانی: RWD
رود. (ص ) لوت . عریان . روت . لخت . (یادداشت مؤلف ) :
گر باغ بماند ساده بی گل
ور شاخ بماند رود بی بر
ملک ملک ارسلان جهان را
چون باغ بهشت کرد یکسر.

مسعودسعد.


|| مرغ و گوسفندی که پر و موی او را تمام کنده باشند و بروغن بریان کرده باشند. (برهان قاطع). مرغ که بآب گرم پر و موی از او دور کنند. (آنندراج ). مرغ یا گوسپند کشته که پر وموی آنها را کنده باشند. (ناظم الاطباء). امروز اروت = آرید= آورود گویند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به اروت شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زرینه رود. [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ] (اِخ ) همان زرین رود است : و به در اصفهان بر کنار زرینه رود همه را بیاویخت . (مجمل التواریخ و القصص ص 411)...
رود فغکدی . [ ف َ ک َ ](اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی حنیفةبن عمران بن علی بن عبدالکریم اسروشی رودفغکدی . وی در سمرقند سکونت گزید و از قاضی عبدالر...
شلمان رود. [ ش َ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شلمان شود.
سیمین رود. (اِخ ) رودی است که از جنوب به دریاچه ارومیه میریزد (نام قدیم آن طاطائوچای بوده است ). (فرهنگستان ). رجوع به سیمینه رود شود.
دزده رود. [ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بست...
دیزج رود. [ زَ ] (اِخ ) دهستانی از بخش عجب شیر شهرستان مراغه . از 42 آبادی تشکیل شده است و جمعیت آن به اضافه ٔ قصبه ٔ عجب شیر در حدود 20100...
دینه رود. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین با 215 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
چغانی رود. [ چ َ ] (اِخ ) چغان رود. منسوب به شهر چغان است . (انجمن آرا ذیل لغت چغانه ) : در چغانی رود اگر روزی فروشوید دو دست ماهیان را چون ...
چلمان رود. [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان اشگور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 32 هزارگزی جنوب رودسر و 20 هزارگزی جنوب رحیم آباد...
ترکان رود. [ ت ُ ] (اِخ ) رودی است که از کوههای خرقان برمی خیزد و بولایت قزوین می ریزد. و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 222 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
علی محمد عالیقدر
۱۳۹۰/۰۱/۱۵ Iran
0
0

در کتاب حدودالعالم، رود به معنی مس آمده است: سردن شهری است اندر میان دو رود نهاده؛ جایی آبادان و خرم؛ اندر کوه وی معدن رود است. (ص 136) اینک توصیف این شهر از معجم البلدان: ولایتی است بین فارس و خوزستان از اعمال فارس، در آن جا معدن مس پیدا می شود که به شهرها و ولایات دیگر برده می شود.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.