رود
نویسه گردانی:
RWD
رود. (ع مص ) به جنبش درآمدن و نسیم وار وزیدن باد. (از معجم متن اللغة). رَود. رَوَدان .(معجم متن اللغة). رجوع به رَود و رودان شود. || (حامص ) آهستگی و نرمی ، و گویند: امش علی رود؛ یعنی آهسته خرام . و تصغیر آن رُوَید است . (منتهی الارب ). امش علی رود؛ آهسته برو. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زرینه رود. [ زَرْ ری ن َ / ن ِ ] (اِخ ) همان زرین رود است : و به در اصفهان بر کنار زرینه رود همه را بیاویخت . (مجمل التواریخ و القصص ص 411)...
رود فغکدی . [ ف َ ک َ ](اِخ ) ابوبکر محمدبن ابی حنیفةبن عمران بن علی بن عبدالکریم اسروشی رودفغکدی . وی در سمرقند سکونت گزید و از قاضی عبدالر...
شلمان رود. [ ش َ ] (اِخ ) رودخانه ای است که به بحر خزر میریزد و محل صید ماهی می باشد. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شلمان شود.
سیمین رود. (اِخ ) رودی است که از جنوب به دریاچه ارومیه میریزد (نام قدیم آن طاطائوچای بوده است ). (فرهنگستان ). رجوع به سیمینه رود شود.
دزده رود. [ دُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رودی که گاه دارای آب و گاه خشک باشد و در نواحی آهکی و گچی دیده میشود. جز در مواقع بارندگیهای زیاد، بست...
دیزج رود. [ زَ ] (اِخ ) دهستانی از بخش عجب شیر شهرستان مراغه . از 42 آبادی تشکیل شده است و جمعیت آن به اضافه ٔ قصبه ٔ عجب شیر در حدود 20100...
دینه رود. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین با 215 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
چغانی رود. [ چ َ ] (اِخ ) چغان رود. منسوب به شهر چغان است . (انجمن آرا ذیل لغت چغانه ) : در چغانی رود اگر روزی فروشوید دو دست ماهیان را چون ...
چلمان رود. [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان اشگور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 32 هزارگزی جنوب رودسر و 20 هزارگزی جنوب رحیم آباد...
ترکان رود. [ ت ُ ] (اِخ ) رودی است که از کوههای خرقان برمی خیزد و بولایت قزوین می ریزد. و رجوع به نزهة القلوب ج 3 ص 222 شود.