روزافزون
نویسه گردانی:
RWZʼFZWN
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (اِخ ) رجوع به رستم ... شود.
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (نف مرکب ) چیزی که هر روز بیفزاید و ترقی کند. (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). مترقی . (یادداشت مؤلف ) : خرد و مردمیش روز...
روزافزون . [ اَ / زَف ْ ] (اِخ ) رجوع به اسکندر... شود.
علی روزافزون . [ ع َ ی ِ اَ ] (اِخ ) ابن بهرام بن اسکندر روزافزون . وی در زمان حکومت سیدعبداﷲبن سیدعبدالکریم ، صاحب اختیار امور ملک و مال ماز...
اسکندر روزافزون . [ اِ ک َ دَ رِ رو اَ ] (اِخ ) نوکر سید غیاث الدین و سپس سید مرتضی . والی ساری او را تربیت کرد و زمام امور ملک و مال را در قبض...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.