روس
نویسه گردانی:
RWS
روس . (اِخ ) از پسران یافث بن نوح بود. (از تاریخ گزیده چ لیدن ص 28). و رجوع به یافث شود.
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
روص . [ رَ ] (ع مص ) عاقل گردیدن بعد سفاهت و نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
رؤوس الجبال به معنای (قلههای کوهها)، به نقطهای از بلندترین قلههای رشتهکوه حجر که در شبه جزیره مسندم واقع شدهاست اطلاق میشود . وجه تسمیه منطقهٔ ...
روث افگندن . [ رَ / رُو اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روث انداختن . سرگین افگندن : یک شب مردی ستوری داشت ستور را دید که در راه روث افگند. (تذکر...
روث انداختن . [ رَ / رُو اَ ت َ ] (مص مرکب ) سرگین انداختن . روث افگندن : نقل است که تا بشر زنده بود هرگز در بغداد هیچ ستور روث نینداخته ...