اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روه

نویسه گردانی: RWH
روه . [ رَ ] (ع مص ) جنبیدن آب بر روی زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۲ ثانیه
روح . (اِخ ) ابن فرج حرمازی ، مکنی به ابوحاتم . محدث است . محمدبن قاسم از او روایت دارد. رجوع به الموشح ص 116 و 177 شود.
روح . (اِخ ) ابن فضل بصری ، نزیل طائف . از حمادبن سلمه حدیث شنید. (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن قاسم عنبری بصری . محدث است و از ابن ابی نجیح روایت دارد. (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن مسافر، مکنی به ابوبشیر. وی از حماد روایت دارد. (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن مسبب کلیبی بصری ، مکنی به ابورجاء. تابعی است . وی از ثابت حدیث شنید و مسلم از او روایت دارد. (از تاج العروس ). و رجوع به...
روح . (اِخ ) ابن یزیدبن بشیر. از پدرش روایت کرد و اوزاعی از او روایت دارد و از شامیان بشمار است . (از تاج العروس ).
روح . (اِخ ) ابن یسار یا یساربن روح . نام یکی از صحابه است . (از قاموس الاعلام ترکی ). شاید همان روح بن سیار باشد. رجوع به روح بن سیار شود...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
روح: راحت. همی نومید مباشید از راحت خدای که نومید نشود از راحت خدای مگر گروه کافران. (سوره12 آیه 87). مویدالدین شیرازی، بنیاد تاویل.
روح اصطلاحی در علوم دینی و فلسفی است راجع به همه موجودات (نه فقط انسان و موجودات زنده از دیدگاه زیست شناسی). بسیاری از ادیان معتقدند که روح در مقابل ج...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۵ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.