اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ری

نویسه گردانی: RY
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص ) سیرابی و تازگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیرابی و آب داری . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 54). رجوع به ری ّ شود. || (اِ) ج ِ رَأی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رأی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ری بلک . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. دارای 300 تن سکنه . آب آن از چاه تأمین می شود و محصول عمده ٔ آنجا غلات دیمی و...
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی از بخش مرکزی شهرستان بوشهر، دارای 200 تن سکنه . آب آن از چاه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و سبزی و خرما و راه آ...
ری شهر. [ رَ ش َ ] (اِخ ) نام ویرانه ٔ شهری است که در استان فارس ایران و درهشت هزارگزی بندر بوشهر قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3). ن...
جامع ری . [ م ِ ع ِ رَ ] (اِخ ) مسجدی بود در ری قدیم . مؤلف مرآت البلدان آرد: در زمان خلافت منصور عباسی مهدی برادر این خلیفه که از جانب ...
ری آباد. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع...
ری وقاف . [ رَ / رِ وَ ] (اِ مرکب ) هرزه کاری . هرزه گویی . کارهای عبث . (از برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || قول و دلیل . (ناظم الاطباء) (آ...
مرده ری . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مال و اسبابی را گویند که از کسی بعد از مردن مانده باشد. میراث . (از برهان قاطع) (از جهانگیری ) (از رشیدی )...
واژه ای کردی به معنای مسیر به هم رسیدن عشاق می باشد.معادل جیژوان است.ری به معنی مسیر و راه و ژوان رسیدن دو دلداده
ری کردن . [ رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، بجای ریع کردن یعنی گوالیدن و افزون شدن بکار رود: این آرد هر منی نیم من ری می کند...
ری باستان کتابی از حسین کریمان است که در سال ۱۳۴۹ منتشر و برندهٔ جایزه کتاب سال سلطنتی شد.[۱] منابع بررسی روند ارائه جایزه کتاب از آغاز تا کنون در ایر...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.