ری
نویسه گردانی:
RY
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص ) سیرابی و تازگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیرابی و آب داری . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 54). رجوع به ری ّ شود. || (اِ) ج ِ رَأی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به رأی شود.
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
گوارنه ری . [ ن ِ ] (اِخ ) ۞ گوارنه ریوس . خانواده ای از سازفروشان کرمن ۞ (ایتالیا) در قرن هفدهم و هجدهم م .
ری اردشیر. [ رَ ی ِ اَدَ ] (اِخ ) ری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ری شود.
به زبان محلی دوان یکی از روستاهای توابع کازرون به معنی بنشین روی زمین می باشد
درون یا نزدیک شهر تهران: سنگلج، مسگرآباد، پامنار، دولاب، خانی آباد، نازی آباد، یافت آباد، وسفنارد (وصفنارد)، مهرآباد، پلائین، خورآذین، دَرشت (دوریست، ...