اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ری

نویسه گردانی: RY
ری . [ رَ ] (اِخ ) ناحیه ای است قدیم که در عهد هخامنشی بین دربند (دروازه ٔ بحر خزر)و دریای خزر و ماد قرار داشت ولی جزء ماد بزرگ به شمار می آمد. داریوش در کتیبه ٔ بیستون از آن یاد کرده است . (فرهنگ فارسی معین ). رقا، رگا، رگها، راک و راگ صورتهای پهلوی و پارسی باستان کلمه است . رجوع به حواشی برهان قاطع چ معین در ذیل ری شود. || مرکز ناحیه ٔ ری ، و آن شهری بزرگ بود و مرکز «جبال » محسوب می شد و بین آن تا نیشابور 160 فرسنگ و تا قزوین 27 فرسنگ بود. یاقوت این شهر را دیدار کرد و شاهد خرابی آن به سال 617 هَ .ق . در حالی که از پیش مغول فرار می کرد، بود. (از فرهنگ فارسی معین ). نام شهری قدیم نزدیک تهران پایتخت و کرسی جبال و نسبت بدان رازی باشد و به روایت شاهنامه نام قدیم آن پیروزرام است .نام این شهر در اوستا و در کتیبه ٔ بیستون «راگا» و در تورات «راگز» یا «راجس » است و بواسطه ٔ قدیم بودن به شیخ البلاد مشهور بوده و ری اردشیر و محمدیه نیز گفته اند. در قرن سوم هجری مثل نیشابور شهری عظیم بود آنگاه خراب شد و از آن موقع رو به انحطاط گذاشت و تمام خرابه های شهر ری به شکل مثلثی است . بانی آن رازبن فارس بن لواسان و به قولی شیث بن آدم است . در قرن چهارم هجری فهرست کتابهای یک کتابخانه ٔ عمومی ری در ده مجلد بزرگ مضبوط بود. (از یادداشت مؤلف ). شهری است عظیم [ از جبال ] و آبادان و باخواسته و مردم و بازرگانان بسیار و مستقر پادشاه جبال ... و محمد زکریاء بجشک از آنجا بود. و تربت محمدبن الحسن الفقیه و کسایی مقری و فراخری هم از آنجاست . (از حدودالعالم ). یکی از پنج ناحیت پهله است . (ابن المقفع از ابن الندیم ).
شهر ری در سال 23 هَ . ق . در زمان خلافت عمربن الخطاب به دست قرظةبن کعب انصاری به تصرف مسلمین درآمد و شورش بزرگ آن شهر در سال 25 هَ . ق . به دست سعد وقاص فرونشست . در ادوار تاریخ اسلام شهر ری که در گذشته از شهرهای بزرگ عالم به شمار می رفت ، آبادانی خود را دوباره از سر گرفت و تدریجاً بر اعتبار و عمران آن افزوده گشت . المقدسی می نویسد که : عمربن سعد به طمع حکومت ری در زمان یزید اموی ، به کربلا به جنگ حضرت امام حسین رفت و این دو بیت را ازاو می داند:
اَ اَترک ملک الری و الری رغبة
ام اوجع مذموماً بقتل حسین
و فی قتله النار لیس دونها
حجاب و ملک الری قرة عین .
اسماعیل بن احمد سامانی در سال 289 هَ . ق . ری را گرفت و خلیفه ٔ عباسی آن زمان المکتفی ، بناچار حکومت اسماعیل را در آن سامان شناخت . از آن پس ری دوباره به دست سلاطین مستقل ایران درآمد و پادشاهان آل زیار و آل بویه و سلجوقیان مدتها بدانجا حکومت راندند. (از ایرانشهر ج 2 صص 1328 - 1330):
ای قبله ٔ خوبان من ای طرفه ٔ ری ۞
لب را به سپیدرک ۞ کن پاک از می .

رودکی .


بیاورد لشکر سوی خوار ری
بدان مرغزاری که بُد آب و نی .

فردوسی .


چون قصد به ری کرد وبه قزوین و به ساوه
شد بوی و بها از همه بویی و بهایی .

منوچهری .


ای سپاهت را سپاهان رایتت را ری مکان
ای ز ایران تا به توران بندگانت را وشاق .

منوچهری .


پس از آنکه امیرمحمود... از ری بازگشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 103).
چو سیستان ز خلف ری زرازیان بستد
وز اوج کیوان سربرفراشت ایوان را.

ناصرخسرو.


لشکر کوفه قهستان و... ری تا دامغان و طبرستان بگشادند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 120).
تا ری از رای او چو بغداد است
از عزیزی به کرخ ماند خوار.

خاقانی .


کنم از حمد ومدح این دو امام
ری و خوی را ز محمدت دو ازار.

خاقانی .


آفتاب کرم کجاست به ری
اهل همت که راست ز اهل عجم .

خاقانی .


خاک سیاه بر سر آب و هوای ری
دور از مجاوران مکارم نمای ری .

خاقانی .


در آن محنت فروماند و بدانست که به ری رای خطا کرد و در مخالفت قابوس و ردّ نصیحت او راه صواب گم شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 183). رجوع به ری باستان چ کریمان شود. || شهرستان ری ، شهرستانی است تابع استان مرکزی در جنوب تهران ، سر راه تهران و قم ، جلگه ،معتدل ، کارخانه ٔ گلیسیرین و کارخانه ٔ سیمان در آن است . مزار عبدالعظیم ، امامزاده حمزه ، امامزاده ابراهیم ، بی بی شهربانو، ابن بابویه ، امامزاده عبداﷲ، امامزاده طاهر، برج طغرل ، نقش برجسته ٔ اردشیر اول (در چشمه ٔ علی که فتحعلی شاه آن را حک کرد و دستور داد که نقش خود او را در آن حکاکی کنند) و آرامگاه ناصرالدین شاه قاجار و رضاشاه در آنجاست . (از فرهنگ فارسی معین ).برمبنای سرشماری سال 1345 هَ .ش . در شهرستان ری 36465 خانوار معمولی شامل 170411 تن جمعیت و 67 خانوار دسته جمعی شامل 3655 تن بود که مجموع خانوار 36532 و مجموع جمعیت 174066 تن می باشد. (از کتاب سرشماری عمومی نفوس و مسکن ج 3 ص ژ). رجوع به شهرری شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ری . (اِ) نام دیگر حرف راء. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 222). را. راء. حرف بعد از «ذ» و پیش از «ز». حرف «ر». (از یادداشت مؤلف ) : نب...
ری . [ رَ / رِ ] (اِ) وزنی معادل چهار من تبریز یعنی صدوشصت سیر. (یادداشت مؤلف ).- ری بزرگ ؛ سه هزار مثقال است . (از یادداشت مؤلف ).- ری ...
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع اِمص ) سیرابی و تازگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سیرابی و آب داری . (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص 54). رجو...
ری . [ ری ی ] (ع اِمص ) رَی ّ. (ناظم الاطباء). || (اِ) دیدار نیک . قوله تعالی : هم احسن اثاثاً و رِءْیاً ۞ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)....
ری . [ رَی ی / ری ی ] (ع مص ) رِوی ̍. (ناظم الاطباء). سیراب گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به رِوی ̍ شود. || تازه شدن درخت وسیراب گردیدن ...
ری . [ ری ی ] (ع مص ) رَی ّ.رِوی ̍. (ناظم الاطباء). رجوع به رَی ّ و رِوی ̍ شود.
ری . [ رَ ] (لاتینی ، اِ) به زبان لاتین پادشاه را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). به زبان فرنگی شاه را گویند. (برهان ). صورتی و تلفظی از روا ۞ ...
ری . [ رَ ] (اِخ ) اسم پادشاه زاده ای بود. (فرهنگ جهانگیری ). نام پادشاه زاده ای بود. گویند او را برادری بود رازنام هردو به اتفاق شهری بنا ک...
ری ٔ. (ع اِ) نظر. دیدار. اسم است رؤیة را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نظر و نگاه . (ناظم الاطباء).
سوی، طرف، روی ؛ ری شمال : طرف شمال، سوی شمال
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.