ریب . [ رَ ] (ع اِ) حوادث زمانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). گردش روزگار. (دهار) (از اقرب الموارد). حوادث روزگار. (صراح اللغة).
-
ریب المنون ؛ سختی های زمانه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). حوادث روزگار. (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن ). حوادث و اسباب موت . (مجمل اللغة)
: صحن خانه پر ز خون شد زن نگون
مرد او و برد جان ریب المنون .
مولوی .
عقل جزوی گاه خیره گه نگون
عقل کلی ایمن از ریب المنون .
مولوی .
|| شک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (غیاث اللغات ) (دهار) (ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ص
54) (اقرب الموارد). گمان . (مهذب الاسماء). شبهه . تردید. دودلی . (فرهنگ فارسی معین ). تردید. شک .شبهه . (ناظم الاطباء)
: نه ریبی بجز حکمتش مردمی را
نه عیبی بجز همتش برتری را.
ناصرخسرو.
ور پلنگ و گرگ را افکند شک
شیر میدان مر ورا بی ریب و شک .
مولوی .
هرچه گفتت آن رسول پاک جیب
هست حق و نیست در وی هیچ ریب .
مولوی .
-
ریب کردن ؛ به تردید افتادن . دودل و مردد شدن
: کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد آنکه در این نکته شک و ریب کند.
حافظ.
|| حاجت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). || تهمت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). تهمت و ظنت . (از اقرب الموارد). || آنچه در شک افکند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
بی ریب و ریا ؛ بی شک و شبهه و بدون تردید و مکر. (ناظم الاطباء).