ریب
نویسه گردانی:
RYB
ریب . [ رَ ] (ع مص ) در شک افکندن کسی راو گمان بردن در وی شک را و تهمت کردن وی را و ناپسندی دیدن از وی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به شک افکندن . (ترجمان القرآن جرجانی ). به گمان افکندن ).(تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (مجمل اللغة) (المصادر زوزنی ). || ناخوش آمدن کار کسی مرد دیگری را و در شک افکندن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ریب . [ رَ ] (ع اِ) حوادث زمانه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). گردش روزگار. (دهار) (از اقرب الموارد). حوادث روزگار. (صراح اللغة)....
ریب . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ ریبَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مأخوذ از تازی به صورت مفرد : ای فلک قدر یقین دان که بر مدحت تونیست د...
بی ریب . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریب ) بی شک . بی شبهه . (ناظم الاطباء). رجوع به ریب شود.
ریب الدوله . [ رَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصوربن ابی شجاع قیراطی که در اواخر عهد محمدبن ملکشاه به وزارت رسید. (غزالی نامه ص 311).