اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ریوند

نویسه گردانی: RYWND
ریوند. [ ری وَ ] (اِخ ) دهی از بخش داورزن شهرستان سبزوار. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ریوند. [ ری وَ ] (اِ) راوند و آن اقسامی دارد: ریوند چینی و ریوند فارسی و ریوند سوریانی وریوند زنگی . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ). داروی...
ریوند. [ ری وَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. دارای 108 آبادی و 15394 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
ریوند. [ ری وَ ] (اِخ ) دهی از بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
ریوند.[ ری وَ ] (اِخ ) نام کوهی بوده در شمال غربی سبزوارکه پشت ویشتاسپان نیز می خوانده اند و گشتاسب پس از گرویدن به دین زرتشت آتشکده ٔ ...
در کتب طب سنتی با نامهای « ریوند » ، « ریوند چینی » یا « ریوند تاتار » نامبرده می شود . ساقه زیرزمینی گیاهی است از تیره هفت بند Polygonaceae جنس Rheum...
ریوَنْد (به اوستایی: رِئِوِنْت) به معنای جلال و شکوه نام شهر نیشابور یا شهری در نزدیکی نیشابور پیش از ساسانیان بوده است که علت شهرت آن آتشکده آذربرزین...
ریوند چینی . [ ری وَ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ ریوند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ریوند شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
ریوندی
۱۳۹۴/۰۲/۲۹ Iran
0
0

بخش داورزن، در سال 1391 از شهرستان سبزوار مستقل گردید و شهرستان داورزن را تشکیل داد. این روستا، امروزه، از توابع بخش باشتین شهرستان داورزن است که در همسایگی غرب شهرستان سبزوار قرار دارد. نام اصلی این روستا، از قدیم و بر اساس متون تاریخی «ریود» است. با بررسی متون تاریخی، چنین به نظر می‌رسد که تغییر نام این روستا، در حدود کمتر از یک قرن پیش (نیمه قرن چهاردهم هـ.ق) و احتمالاً در دوره تقسیمات جدید کشوری، اتفاق افتاده باشد.

در «سفرنامه خراسان و کرمان» تالیف حسین‌خان افضل‌الملک که در حدود 1320 هـ.ق نوشته شده است از این روستا و آبادی‌های پیرامون آن، نام برده شده است، بدین شرح: « از صدخرو تا سبزوار، هشت فرسخ است. قافله از اینجا حرکت کرده بقریه «ریود» که در چهار فرسخى است منزل میکند. شب دیگر، از ریود بار کرده بسبزوار میرود. من ... یک ساعت بغروب مانده امروز که جمعه بیست و چهارم است سوار شده بطرف ریود حرکت کردم. در سر یک فرسخى قریه «مهر» است ... مهر جزء بلوک‏ کاه است. در بالادست مهر، مزرعه‎‏ایست که معروف به «کلاته سیدها» ... پائین‌دست مهر، جائى‏ است که به «در» معروف است ... زیردست، قریه کوچک «باغ» است و بعد بلافاصله «تیچر» است ... آب مهر از رودخانه پشت کوه است که نهرى به اینجا می‌آید. از مهر حرکت کرده سه فرسخ دیگر را که بدون آب و آبادانى است رانده دو ساعت و نیم از شب رفته بقریه «ریود» رسیدم. «ریبد» بر وزن زیبد هم صحیح است ... آب ریبد از رودخانه مى‏‌آید که تا کوه بخط منحنى شش فرسنگ مسافت است. ریبد جزء بلوک «نامن» و «باشتن» است ... ریبد داراى صد خانوار است. در ریود کاروانسراى شاه عباسى نیست. مردم قافله در خانه‏‌ها منزل میکنند. لکن در نیم فرسخى این قریه حالیه، کاروانسرائى است که آنرا حاجى صانع براى زوار در دویست سال قبل ساخته و قریه ریود در صد سال قبل در پاى آن کاروانسرا بوده است ..» (سفرنامه خراسان و کرمان، ص 40-41)

سندی دیگر در دست است که باز هم بر «ریود» به عنوان نام اصلی و تاریخی این روستا، تاکید می‌کند و آن سند مربوط به حدود 9 قرن پیش، یعنی قرن ششم هـ.ق، است. همانطور که می‌دانیم کتاب «تاریخ بیهق» نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی معروف به ابن فندق (قرن ششم هجری قمری)، مهم‌ترین و جامع‌ترین منبع در حوزه جغرافیای تاریخی بیهق (سبزوار امروزی) است. بیهقی در این کتاب، بیهق را در 12 قسمت یا «ربع» معرفی می‌کند و در هر یک از قسمت‌ای دوازده‌گانه نیز از آبادی‌های یا قریه‌های آن ربع، نام می‌برد. ربع هفتم، «ربع باشتین» است، بیهقی در توضیحات این ربع می‌نویسد: «هفتم، ربع باشتین؛ و آن باشتین بود، و نامین، و «ریود»، و دستجرد نامین، و کراباد، و شعرانی، و بلاجرد، و کراباد، و بفره، و ساروغ، و بشتنق، و غیر آن.»(تاریخ بیهق، ص 38) اگر در این موضوع را در جغرافیای امروز نیز بررسی کنیم این آبادی‌ها را با همان نام و یا با اندکی تغییر نام می‌یابیم به عنوان نمونه: باشتین، ریوند، نامن، ساروغ، فشتنق و ....

در کتاب «معجم‌ البدان» یاقوت حموی نیز، از این روستا با نام «ریوذ» و با توضیح «من قری بیهق من نواحی نیسابور» (از روستاهای بیهق از نواحی تابعه نیشابور) و همچنین از ابومحمد فضل بن محمد شعرانی ریوذی از اهالی آنجا، یاد شده است و همچنین درباره او نوشته است: «محمد شعرانی نیشابوری، که شعر خود را از دیهی از بیهق می‌فرستاد، او ادیب، فقیه، عابد بود و در طلب حدیث، جهانگردی می‌کرد و مردی فهمیده بود و رجال‌شناس بود.» (ترجمه معجم‌البلدان، ج2، ص596) در کتاب «الانساب» نیز از ریودی نام برده شده است. در «فرهنگ اعلام تاریخ اسلام» با استناد به «الانساب» عبدالکریم سمعانی و «معجم‌البلدان» یاقوت حموی، آمده است: «رِیوَذی: منسوب به قریه ریوذ، از قرای بیهق نیشابور. ابومحمد فضل بن محمد، ادیب و فقیه و عابد، که در طلب علم به عراق و حجاز و شام سفر کرد و در سال 282 درگذشت، اهل این قریه بوده است.»(فرهنگ اعلام تاریخ اسلام، ج2، ص 1138)

آنچه از بررسی منابع تاریخی بر می‌آید این است که نام روستای یادشده، از قدیم، «ریود» و یا «ریوذ» بوده و با نام «ریوند»، پیشینه تاریخی ندارد و این نام «ریوند» (Rivand) که در کتاب‌های جغرافیایی، نقشه‌ها، اسناد اداری، مقاله‌ها و سایت‌های اینترنتی روزگار ما آمده و می‌آید، نامگذاری مربوط به دوره معاصر و قرن اخیر است. «ریود» بیهق، دارای پیشینه تاریخی و هویت جغرافیایی مستقل از «ریوند» نیشابور است و آگاهی از این موضوع، باعث می‌شود که موضوعات و مطالب مربوط به این دو، با هم به اشتباه، گرفته نشود.

مقدسی، جغرافیدان قرن چهارم هجری، در کتاب «احسن التقاسیم» درباره ریوند نیشابور می‌نویسد: ریوند؛ بخشی است والا و پاکیزه، با تاکستان‌های بسیار و انگورهای نیکو، و میوه‌های خوب و در آنجا گلابی‌یی است که همانند آن دیده نشده است، شهری در آنجاست، پاکیزه، به همان اسم ]شهر ریوند[، که نهری آن را به دو نیم می‌کند. در آن، مسجد جامعی است که آن را از آجر، تجدید بنا کرده‌اند.(احسن‌التقاسیم، ص 316-317) ابوعبدالله حاکم نیشابوری در کتاب «تاریخ نیشابور»، از بخش ریوند و شهر ریوند چنین یاد می‌کند: «اما رَبعِ ریوند: از حدّ مسجد جامع ]شهر نیشابور[ بود تا مزرعه احمدآباد، اول حدود بیهق؛ طول او سیزده فرسخ، عرض او از حدود ولایت طوس تا بشت. پانزده فرسخ. مشتمل بر زیاده از پانصد دیه که بعضی را یک قناة بود یا دو یا سه یا چهار یا پنج. و ریوند که ربع، به آن، منسوب است قریه کبیره معموره بود، بانی آن انوشروان عادل ...»(تاریخ نیشابور، ص 214-215)

>>> منابع:
- «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم»، تالیف شمس‌الدین ابی‌عبدالله محمد المقدسی، بیروت: دار صادر، ۱۹۰۶م = ۱۲۸۵ق.
- «تاریخ بیهق»، تالیف ابوالحسن علی بن زید بیهقی، با تصحیح و تعلقات احمد بهمنیار، کتابفروشی فروغی، چاپ سوم، 1361.
- «تاریخ نیشابور»، تالیف ابوعبدالله حاکم نیشابوری، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، مقدمه و تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگه، 1375.
- «سفرنامه خراسان و کرمان»، تالیف غلامحسین خان افضل‌الملک، به اهتمام قدرت‌الله روشنی زعفرانلو، انتشارات توس، چاپ دانشگاه مشهد.
- «فرهنگ اعلام تاریخ اسلام»، سیدغلامرضا تهامی، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1384.
- «معجم‌البلدان»، یاقوت حموی بغدادی، ترجمان علینقی منزوی، تهران: انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.