اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاهد

نویسه گردانی: ZʼHD
زاهد. [ هَِ ] (ع ص ، اِ) آنکه چیزی را ترک گوید و از آن اعراض کند. (از اقرب الموارد). || آنکه دنیا را برای آخرت ترک کند. (المنجد). آنکه خواهش و رغبت دنیا ندارد و از مال و جاه و ناموس تعلق نگیرد. (لطائف اللغات ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در اصطلاح سالکان ، زاهد، آن راگویند که دائم متوجه آخرت باشد و از راحت و لذت دنیا احتراز کند و خور و خواب بر خود حرام گرداند مگر بضرورت و دائم دل نرم و چشم تر باشد، یک ساعت از ورد و عبادت خالی نباشد. (کشف اللغات ). ناسک (عابد). (القاموس العصری عربی انگلیسی ). پارسا. دیندار. خداترس و پاکدامن . گوشه نشین . مرتاض . (ناظم الاطباء). پارسا که تارک خواهشهای ۞ دنیوی است و مشغول عبادت خدا. (فرهنگ نظام ). عابد :
دی زاهد دین بودم سجاده نشین بودم
ز ارباب یقین بودم ، سردفتر دانائی .

عطار.


بدو گفتا شنیدم ماجرایی
که میگوید زنی زاهد دعایی .

عطار.


|| و برخی میان زاهد و عابدو عارف فرق گذاشته اند چنانکه در ترجمه ٔ اشارات آمده است : معرض از متاع دنیا و خوشیهای آن ، او را زاهد خوانند و آن کس را که مواظب باشد بر اقامت نفل عبادت از نماز و روزه ، او را عابد خوانند و آن کس را که فکر خود صرف کرده باشد بقدس جبروت و همیشه متوقع شروق نور حق بود اندر سر خود، او را عارف خوانند. و این احوال که برشمردیم بود که بعضی با بعضی مترکب شود. (ترجمه ٔ اشارات و تنبیهات ص 247). و در همان کتاب آمده است : زهد بنزدیک غیرعارف معاملتی است گوئی زاهد متاع دنیا بمتاع آخرت دهد. (ترجمه ٔ اشارات و تنبیهات ص 227). زاهد بنزدیک عارف آنکه پاک و منزه است از هرچه سر وی را مشغول کند از حق [ و تکبر ورزد ] بر همه چیزها که جز از حق است . (ترجمه ٔ اشارات و تنبیهات ص 248).
اگر چه زاهدی باشد گرامی
چو فرزند آیدت ، رندی تمامی .

عطار (الهی نامه ).


و عارفان و شاعران متصوف گروهی از زاهدان ریاکار و متظاهر را پیوسته نکوهش میکردند و زهد خشک و ریائی را نوعی شیادی و فرومایگی میشمردند بویژه که زاهدان خشک اغلب به رنج و آزار و تکفیر عارفان و متصوفان میپرداختند و از راه عوام فریبی حقیقت را فدای اغراض پلید خویش میساختند از این رو در اشعار شاعران متصوف و بویژه حافظ شیرازی حملات سخت بزهاد شده و زاهد و شیخ را که با طریقت تصوف مخالف بودند بسی نکوهش کرده اند و آنان را متظاهر به دین ، شیاد، ریاکار، اهل روی و ریا، زاهد ریایی و زاهد خشک خوانده اند:
تا زاهد عمر و بک و زیدی
اخلاص طلب مکن که شیدی .

سعدی (گلستان ).


و هم در اصطلاح شعرای متصوف ، زاهدان را پابند بظواهر دین و بیخبر از لطائف و روحیات آن ، خشک ، متعصب ، جاهل متنسک نیز خطاب کرده اند:
باش با عشاق چون گل در جوانی پیردل
چند از این زهاد همچون سرو درپیری جوان .

خاقانی .


ورجوع به زاهد خشك ، زاهد خنک و زاهد ساحلی شود. || تنگ خو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و او را زهید نیز گویند. (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || لئیم . لحیانی آرد :
یا دبل مابت بلیلی هاجدا
ولا عدوت الرکعتین ساجدا
مخافة ان تنفدی المزاودا
و تغبقی بعدی غبوقاً باردا
و تسألی القرض لئیماً زاهدا. (تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (کاریز...) از قنات های وقفی تبریز واقع در دروازه ٔ ری شهر مزبور بوده است . حمداﷲ مستوفی آرد: آب این کاریزها همه ملک است ا...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از حکام خاندان هکاری (کردستان ) متوفی در 995 هَ .ق . (از کتاب معجم الانساب والاسرات الحاکمة ص 395).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) از قبیله های ساکن در کردمحله . رابینو آرد: از خشکفل که بستر عریض نهر داربن است و همچنین از رودخانه ٔ شش دالک عبور کردیم ...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (امیر...) فرزند شیخ حسن ایلکانی و برادر سلطان اویس است . خوندمیر آرد: در سنه ٔ ثلث و سبعمائه امیر زاهد که برادر سلطان اوی...
زاهد. [ هَ ِ ] (اِخ ) ابن سعید کاتب اول در دربار سلطان بزغش و مؤلف کتاب تنزیه الابصار و الافکار فی رحلة سلطان زنجبار است . این کتاب در لن...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خصیب محدث است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) ابن محمدبن نظام قاضی زاهد بهاری از مردان طریقت است . وی خدمت شرف الدین احمد منیری را دریافته و ملازمت او میکرده است...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) احمدبن حسین مکنی به ابوبکر متوفی 337 هَ . ق . از پارسایان و عباد بنام شیراز است ازکرامات و پارسائیهای وی داستانهای بس...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن سلمان مصری متوفی 819 هَ . ق . است . کتابی منظوم بنام منظومة الستین مسئلة در موضوع فقه شافعی تألیف کرد...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) امیر شیخ ... طارمی ، از فرمانروایان و امراء استرآباد است در 873 هَ . ق . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 221)...
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.