اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زاهد

نویسه گردانی: ZʼHD
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن خصیب محدث است . (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) عمربن ابراهیم بن اسماعیل بن محمد، عالمی است از یک خاندان علم و زهد هرات ، که مشهور به خاندان ابی سعد (از اجداد او) میب...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن ابوالقاسم ملقب به مقدم الدین معروف به زاهد یگانه ٔ دهر خود در زهد و معارف بود و کرامات و مکاشفاتی شگفت آور بدو م...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن داودبن سلیمان نیشابوری . متوفی 342 هَ . ق . (تاج العروس ). سمعانی آرد: محمدبن داودبن سلیمان نیشابوری مکنی به ا...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن دینار مکنی به ابوعبداﷲ، دانشمندی است از نیشابور و از تصدی مقام افتاء و ریاست دوری میگزید و بکسب مشغول ...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (غلام ثعلب ) محمدبن عبدالواحدبن ابی هاشم ابیوردی الاصل بغدادی المسکن و المدفن مکنی به ابوعمر و مشهور به مطرز و زاهدو...
زاهد. [ هَِ ] (اِخ ) (میر...) محمد هروی فرزند محمد اسلم هروی و متوفی در 1101 هَ . ق . است در کابل وی بر شرح جلال الدین دوانی برتهذیب المنطق...
بئر زاهد. [ ب ِءْ رِ هَِ ] (اِخ ) نام چاهی در مکه براه برقة : و براه برقه به نیم فرسنگی چاهی است که آن را بئرالزاهد گویند و آنجا مسجدی ن...
زاهد خشک . [ هَِ دِ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از زاهدی است که نهایت اهتمام در زهد و پرهیزکاری داشته باشد. (برهان قاطع). زاهدی که ...
زاهد خنک . [ هَِ دِ خ ُ ن ُ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) زاهد خشک است . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
زاهد صفار. [ هَِ دِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابراهیم بن اسماعیل بن اسحاق وی را در مرو ملاقات کرده و جد وی اسحاق (ابونصر صفار) ادیب لغوی و شاعر متو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.