گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبان نویسه گردانی: ZBAN زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) شاعری است از عرب و در عقد الفرید این دو بیت از او نقل گردیده است :و لسنا کقوم محدثین سیادةیری ما لها و لایحس ۞ فعالهامساعیهم مقصوره فی بیوتهم و مسعاتنا ذبیان طراً عیالها.(از العقدالفرید ج 2 ص 129 چ محمد سعید عریان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۱ ثانیه واژه معنی زبان مرغان زبان مرغان . [ زَ ن ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منطق الطیر... در قصص پیغمبران آمده که سلیمان زبان مرغان میدانسته و در قرآن است : و ع... زبان گومگو زبان گومگو. [ زَ ن ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه سخن را من وجه بگوید و من وجه نگفته باشد. (آنندراج ). زبان یافتن زبان یافتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت یافتن به تکلم . (فرهنگ رشیدی ). اذن یافتن و رخصت حاصل کردن . (ناظم الاطباء). کنایه از رخصت تکلم ی... زبان گنجشک زبان گنجشک . [ زَ گ ُ ج ِ ] (اِ مرکب ) ۞ درختی را گویند که بارش بزبان گنجشک ماند وبعضی بار آن درخت را گفته اند و به عربی لسان العصافیر و... زبان گنجشک زبان گنجشک . [ زَ گ ُ ج ِ] (اِ مرکب ) نوعی از نان که بصورت زبان گنجشک باشد و آنرا قوش دیلی نیز خوانند. (بهار عجم ) : چشم بر آشیان گنجشکش هست... زبان گزیدن زبان گزیدن . [ زَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) زبان را با دندان گزیدن و این مانند لب گزیدن کنایت است از پشیمانی و تأسف برکاری و یا سخنی و معمولا... زبان گشادن زبان گشادن . [ زَگ ُ دَ ] (مص مرکب ) لب به سخن باز کردن . سخن گفتن . || آغاز گفتار کردن کودک . زبان باز کردن .- زبان بر کسی گشادن ؛ دربا... زبان گندمی زبان گندمی . [ زَ ن ِ گ َ دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زبان گندمین شود. زبان کوفتن زبان کوفتن . [ زَ ت َ ] (مص مرکب ) لکنت داشتن و لکنت کردن . (ناظم الاطباء). زبان گرفتگی زبان گرفتگی . [ زَ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حاص مرکب ) زبان گرفته بودن . گیر داشتن زبان . لثغت . لکنت . کندی زبان . تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ صفحه ۲۰ از ۳۵ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود