گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زبان دراز نویسه گردانی: ZBAN DRʼZ زبان دراز. [ زَ ن ِ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخن گستاخانه و بی محابا ۞ : که عیب است در مجمع اهل رازسخنهای کوته زبان دراز. ظهوری (از آنندراج ).رجوع به زبان دراز و زبان درازی شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه واژه معنی زبان دراز زبان دراز. [ زَ دِ ] (ص مرکب )جسور و بی ادب در تکلم . (فرهنگ نظام ). آنکه سخن بی محابا گوید و بسیار گوید. (آنندراج ). بدزبان و کسی که به بدی ... زبان دراز شدن زبان دراز شدن . [ زَ دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گستاخ شدن . خارج شدن از حد ادب : شمع سحرگهی اگر لاف ز عارض تو زدخصم زبان دراز شد خنجر آبدار کو.حا... زبان دراز کردن زبان دراز کردن . [ زَ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدزبانی کردن . عیب گویی . غیبت . شکایت : و با اینهمه ، زبان در خداوندان شمشیر دراز میکرد و در باب ... زبان بر کسی دراز کردن اعتراض کردن به کسی. اعتراض کردن به کار و فعل و عملکرد کسی: «چون بازجُستی نبود کار و حال او را، انتقامها و تَشَفّیها رفت، و بدان سبب مردمان زبان بر ب... زبان بر سرکسی دراز داشتن زبان بر سرکسی دراز داشتن . [ زَ ب َ س َ رِ ک َ دِ ت َ ] (مص مرکب ) حق اعتراض به او داشتن . || مسلط بودن برکسی . نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود