اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبح

نویسه گردانی: ZBḤ
زبح . [ زِ ب َ ](اِخ ) (قربانی ) و او یکی از سلاطین مدیان بود که جدعون (گدعون ) او را به قتل رسانید. قضات بنی اسرائیل 8:5 - 28، مزامیر 83:11. (قاموس کتاب مقدس ). بستانی آرد: زبح یکی از دو پادشاهان مدیانی است که در جنگ فلسطین شرکت کردند و سرانجام بدست جدعون به قتل رسیدند.نام پادشاه دیگر صَلمُنّاع است که در کتاب قضات بنی اسرائیل 8:5 تا آخر نام او با نام زبح آمده همانجا که داستان جنگ و شکست آنان در برابر جدعون و اسارت وقتلشان بدست او آمده . (از دائرة المعارف بستانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده یا یک سوسمار. (منتهی الارب ). ضبة المکون ؛ سوسمار که خایه بسیار دارد در شکم . (مهذب الاسماء). || شکوفه ...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است به تهامة. (منتهی الارب ). نام زمینی است و گویند دیهی است بتهامه بکنار دریا بدان سوی شام ، و برابر آن د...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ](اِخ ) ابن اد، عم تمیم بن مرّة است . (منتهی الارب ).
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن ادّبن طابخةبن الیاس بن مضر. جدی جاهلی ، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان در شمال نجد بود و در دوران اسلام...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || آهن در. حلقه ٔ در. بَش . پَش . آهن جامه . آهن که بر در زنند. ج ، ضب...
ظبة. [ ظُ ب َ ] (ع اِ) دَم شمشیر یا طرف تیزی آن یا دَم سنان و مانند آن .ج ، اَظْب (اَظْبی )، ظُبات ، ظُبون ، ظِبون ، ظُبی ̍.
ام ضبة. [ اُم ْ م ِ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) الاغ ماده . (یادداشت مؤلف ).
حزیز ضبة. [ ح َ زِ ض ُب ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است به دیار بنی ضبة. (معجم البلدان ).
حفر ضبة. [ ح َ ف َ رُ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) چاههای آبی دورتک باشند منسوب به ضبةبن ادبن الیاس بن مضر در نواحی شواجن . (منتهی الارب ) (معجم الب...
ربیعبن ضبح . [ رُ ب َ ع ِ ن ِ ض َ ب ُ] ۞ (اِخ ) ابن وهب بن نعیض فزاری ذبیانی . وی شاعر کهنسال دوران جاهلیت و از بزرگترین گویندگان و سخنور...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.