ظبة
نویسه گردانی:
ẒB
ظبة. [ ظُ ب َ ] (ع اِ) دَم شمشیر یا طرف تیزی آن یا دَم سنان و مانند آن .ج ، اَظْب (اَظْبی )، ظُبات ، ظُبون ، ظِبون ، ظُبی ̍.
واژه های همانند
۲۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده یا یک سوسمار. (منتهی الارب ). ضبة المکون ؛ سوسمار که خایه بسیار دارد در شکم . (مهذب الاسماء). || شکوفه ...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) دهی است به تهامة. (منتهی الارب ). نام زمینی است و گویند دیهی است بتهامه بکنار دریا بدان سوی شام ، و برابر آن د...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ](اِخ ) ابن اد، عم تمیم بن مرّة است . (منتهی الارب ).
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (اِخ ) ابن ادّبن طابخةبن الیاس بن مضر. جدی جاهلی ، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان در شمال نجد بود و در دوران اسلام...
ضبة. [ ض َب ْ ب َ ] (ع اِ) سوسمار ماده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || آهن در. حلقه ٔ در. بَش . پَش . آهن جامه . آهن که بر در زنند. ج ، ضب...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اژن ožan (پارتی)***فانکو آدینات 09163657861
ذبح . [ ذَ ] (ع مص ) ذمط. ذَباح . سر بریدن گاو و گوسفند و مانند آنها. سر بریدن . گلو بریدن . گلو وابریدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بسمل کردن ...
ذبح . [ ذُ ب َ ] (ع اِ) گزر دشتی . زردک صحرائی . جزر برّی . حویج وحشی . || نوعی سماروغ . || گیاهی است خورش نعامه یعنی خوراک اشترمرغ . نب...
ذبح . [ ذِ ب َ ] (ع اِ) نوعی از سماروغ . قسمی از کماة.