اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبن

نویسه گردانی: ZBN
زبن . [ زَ ب َ ] (ع اِ) ناحیه . (اقرب الموارد). ناحیه و کرانه . (منتهی الارب ). بمعنی ناحیه و سوی است . (شرح قاموس ). || جامه ای که بر قطع خانه باشد مانند حجله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). جامه ای که به اندازه ٔ خانه ببرند چون حجله . (متن اللغة) (تاج العروس ) (منتخب اللغات ). جامه ای است پاره پاره سنجیده شده به اجزای خانه مثل حجله که خانه ای است از عروس که به اندازه ٔ او است فرشهای او. (شرح قاموس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً : شنیدم ز دانش پژوهان درست که تیر و کمان او [ دختر...
ضبن . [ ض َ ] (ع اِ) آب اندک که بس نباشد. (منتهی الارب ). آب شکافته و روان شده که در او زیادتی نباشد. ۞ (منتخب اللغات ).
ضبن . [ ض َ ] (ع مص ) بازداشتن . (تاج المصادر): ضَبن عنا الهدیة؛ بازداشت از ما هدیة را. لغة فی الصاد. (منتهی الارب ).
ضبن . [ ض ِ ] (ع ص ) سخت . آنچه مانده و عاجز سازد قوم را از کندن آن . (منتهی الارب ). آنچه کندن آن مانده کند گروهی را. (منتخب اللغات ). |...
ضبن . [ ض َ ب ِ ] (ع ص ) آب اندک . (منتهی الارب ). آب شکافته و روان شده که در او زیادتی نباشد. ۞ (منتخب اللغات ). || مکان ٌ ضَبن ؛ جای تن...
ضبن . [ ض َ ب َ ] (ع اِ) نقصان .(منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). کمی . (منتهی الارب ).
ز بن دندان . [ زِ ب ُ ن ِ دَ ] (ق مرکب ) از ته دل . از صمیم قلب : دندانه ٔ هر قصری پندی دهدت نونوپند سر دندانه بشنو ز بن دندان . خاقانی .رجو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.