زبیر
نویسه گردانی:
ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن حارث . ازراویان بود. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 7 و 265 شود.
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی خالد. از راویان حدیث بود، جده اش رهیمه خدمتگزار عثمان بود و زبیر از او و از ربیعبن عبدالرحمان و نافع ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ )ابن عبدالمطلب بن هاشم . بزرگترین اعمام پیغمبر (ص ) بود و در دوران کودکی او وفات یافت . از شاعران قریش بشمار می رفت و ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن محمدبن زکریابن صالح بن ابراهیم اسدآبادی همدانی ، متوفی 347 هَ . ق . مکنی به ابوعبداﷲ. محدث و حافظ، ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن موسی بن یوسف بغدادی ، مکنی به ابویعلی . ابونعیم آرد:احمدبن موسی حدیث ابویعلی زبیربن عبیداﷲ را برای من...
زبیر. [ زُ ب َ] (اِخ ) ابن عبیدة ۞ . صحابی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عبیدة از قدماء مسلمانان و مهاجران است . ابن اسحاق او را...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیدة. از راویان حدیث است . از نافع روایت کند، و این نافع بجز نافع غلام ابن عمر است . مخلد ۞ بن ضحاک پدر ابوعاصم...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عبداﷲبن سراقة، از بنی عدی بن کعب و راویان حدیث است . ازمحمدبن عبدالرحمان بن ثوبان روایت دارد و موسی بن...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عدی بن نوفل بن اسدبن عبدالعزی ، از بنی اسد قریش و برادرزاده ٔ ورقةبن نوفل و از صحابه ٔ رسول (ص ) است . (از الاصابه...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عدی . تابعی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیربن عدی مکنی به ابوعدی ، ایامی و قا...
زبیر. [ زُ ب َ] (اِخ ) ابن عربی ، مکنی به ابوسلمه . از ابن عمر روایت دارد و حمادبن زید و برادرش سعیدبن زید و نیز پسرزبیر، اسماعیل بن زبیر، از...