اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبیر

نویسه گردانی: ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن هاشمی ، مکنی به ابوالقاسم . از راویان حدیث بود و از صفوان بن سلیم و علی بن ۞ عبداﷲبن یزید روایت دارد. جریربن حازم و ابن مبارک و سعیدبن زکریا و ابوعاصم نبیل از او نقل حدیث کنند. از یحیی بن معین نقل کنند که گفته است زبیربن سعید چیزی نیست . (از کتاب الحرج و التعدیل رازی ج 2 ص 852). و در اعیان الشیعه آمده : زبیربن سعیدبن سلیمان بن سعیدبن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب مکنی به ابوالقاسم یا ابوهاشم ، ساکن مداین بود و در 150 هَ . ق . و یا بقول ابن سعد درایام خلافت منصور درگذشت . و در تهذیب التهذیب و میزان الاعتدال آمده که روایات او را ابوداود و ترمذی و ابن ماجه ٔ قزوینی ثبت کرده اند. از ابن معین شنیدم که او را ضعیف خواند. ابن حبان زبیر را در زمره ٔ ثقات آرد و مشایخ حدیث درباره ٔ ثقه بودن و یا ضعیف بودن اوسخنان مختلف دارند، در تهذیب التهذیب آمده که زبیر از عبداﷲبن علی بن یزیدبن رکانه عبدالحمیدبن سالم و قاسم بن محمد و عبدالرحمان بن قاسم و ابن منکدر و الیسعبن مغیره و عده ای دیگر روایت دارد. و هم در آن کتاب است که جریربن حازم و ابن المبارک و سعیدبن زکریاء مداینی و عبداﷲبن حارث مخزومی و مطرف مدینی و ابوعاصم و دیگران از او نقل حدیث کنند. (از اعیان الشیعه ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن مالک (ابواسید)بن ربیعه . همان است که بعنوان زبیر (... بن ابی اسید) یاد گردید. برخی زبیربن مالک (یا زبیربن ابی ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمد، مکنی به ابومحمد. از مشایخ حدیث و مردی صالح و معمر بود. وی از مردم شهرستان جَی ّ ۞ بود و او را جر...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن محمد رهاوی (از بلد، شهری در کنار دجله 7فرسخی موصل ). از راویانست . ابوبکر شافعی و محمدبن اسماعیل وراق و علی بن ع...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ۞ ابن مسیب . سرداری که حسن بن سهل به محاربه ٔ محمد طباطبا فرستاد در خلافت مأمون . رجوع به حبیب السیر چ سنگی ج ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن مشکان . جد یونس بن حبیب است و زبیریان اصفهان بدو منتسب اند. (از تاج العروس ). رجوع به لباب الانساب و زبیری و ز...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن مصعب بن زبیربن عوام . جد زبیریان منسوب به زبیربن عوام است ۞ . رجوع به تاریخ گزیده ص 846، و زبیری و زبیریان ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن منذر، مولای عبدالرحمان بن عوام . از راویانست و طبری در حوادث سال 144 هَ . ق . از او یاد کند. ایوب بن عمر از او روا...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن منذربن عمرو. کاتب ولیدبن یزید است . رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر شود.
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن موسی بن میناء مکی . از راویانست . وی از جابربن عبداﷲ و عمربن عبدالعزیز و عمروبن دینار روایت دارد و ابن ابی نجیح و ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن نباش ، مکنی به ابوهالة. نخستین یا دومین شوهر خدیجه همسر پیغمبر (ص ) است . نام ابوهاله بقولی مالک بود و بروایتی ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۹ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.