زبیر
نویسه گردانی:
ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن نباش ، مکنی به ابوهالة. نخستین یا دومین شوهر خدیجه همسر پیغمبر (ص ) است . نام ابوهاله بقولی مالک بود و بروایتی زراره و به عقیده ٔ زمره ای زبیر. برخی نیز نام او را هند نوشته اند. بعضی از مؤرخان بر آن رفته اند که شوهر نخست خدیجه ابوهاله بود و زوج ثانی او عتیق بن عابد مخزومی ، و این روایت مختاربن جوزی است . و جمعی دیگر عکس این راقائلند. و اهل سنت و جماعت را اعتقاد آن است که خدیجه را از ابوهاله نیز دو فرزند در وجود آمد، هاله و هند. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 421). و رجوع به زرارة (... بن نباش ) و ابوهاله در این لغت نامه شود.
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
زبیر. [ زَ ] (ع ص ) نبشته . (منتهی الارب ). چیز نبشته شده . فعیل است بمعنی مفعول . (از تاج المصادر) (از متن اللغه ). رجوع به دزی ج 1 ص 558...
زبیر. [ زَ ] (اِخ ) کوهی که حق سبحانه تعالی بر آن با موسی (ع ) بسخن درآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). به اتفاق...
زبیر. [ زُ ب َ ] (ع ص مصغر) مصغر زَبْر، بمعنی مرد نیرومند و سخت است . (از تاج العروس ) ۞ .
زبیر. [ زَ ] (اِخ ) ۞ جایی در بادیه نزدیک ثعلبیه . (از تاج العروس ). نام موضعی است نزدیک ثعلبیه . شاعری در ضمن یک بیت از اشعاری که درب...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) شهری است نوبنیاد در عراق واقع در 8میلی جنوب غربی بصره . این شهر را از آن رو زبیر خوانند که در نزدیکی شهر قدیم بصره ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ )بطنی از بنوجعفر ۞ است از لخم بنی قحطان . این بطن در ساحل اطفیح مصر مسکن گزیده بودند. (از معجم قبائل العرب تألیف ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) بطنی از طایفه ٔ ضحاک از قبیله ٔ اثیح از بنوهلال بن عامر، رشته ای از عدنانیه است ، این بطن در آفریقای شمالی مسکن داش...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) رشته ای است از قبیله ٔ حفیل از طایفه ٔ حُفَیل شَمَّر. (از معجم قبائل العرب از قلب جزیرة العرب تألیف فؤاد حمزه ص ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) از عمال محمد امین خلیفه عباسی بود. رجوع به النقود العربیه ص 123 شود.
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) پدرعبداﷲ و جد زبیربن عبداﷲ، و این عبداﷲ همان است که چون عبداﷲبن زبیر ۞ او را محروم ساخت ، گفت : «لعن اﷲ ناقة حملتنی...