اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبیر

نویسه گردانی: ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن محمدبن زکریابن صالح بن ابراهیم اسدآبادی همدانی ، متوفی 347 هَ . ق . مکنی به ابوعبداﷲ. محدث و حافظ، به شرق و غرب سفر کرد و از مشایخ بسیاری حدیث شنیده ، از جمله ٔ آنان اند ابن خزیمه و ابویعلی موصلی . او راست : شیوخ و ابواب و از شافعی این چند بیت نقل کرده است :
امت مطامعی فأرحت نفسی
فان النفس ماطمعت تهون
و احییت القنوع و کان میتاً
ففی احیائه عرضی مصون
اذا طمع یحل بقلب عبد
علته مهانة و علاه هون .
وی در اسدآباد همدان وفات یافت . (از تهذیب تاریخ ابن عساکر). و رجوع به معجم المؤلفین تألیف عمر رضا کحاله و سیر النبلاء ذهبی ج 10 ص 141، 142، منتظم ابن جوزی ج 6 ص 387، البدایة و النهایة ابن کثیر ج 11 ص 233، تذکرة الحفاظ ذهبی ۞ ، معجم البلدان (ذیل «اسدآباد»، «ذبیل » و «دینور») شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. صحابی بود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عبداﷲ کلابی در جاهلیت میزیست و گویند روزگار پیغمبر (ص ) را ن...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابی خالد. از راویان حدیث بود، جده اش رهیمه خدمتگزار عثمان بود و زبیر از او و از ربیعبن عبدالرحمان و نافع ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ )ابن عبدالمطلب بن هاشم . بزرگترین اعمام پیغمبر (ص ) بود و در دوران کودکی او وفات یافت . از شاعران قریش بشمار می رفت و ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن موسی بن یوسف بغدادی ، مکنی به ابویعلی . ابونعیم آرد:احمدبن موسی حدیث ابویعلی زبیربن عبیداﷲ را برای من...
زبیر. [ زُ ب َ] (اِخ ) ابن عبیدة ۞ . صحابی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عبیدة از قدماء مسلمانان و مهاجران است . ابن اسحاق او را...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبیدة. از راویان حدیث است . از نافع روایت کند، و این نافع بجز نافع غلام ابن عمر است . مخلد ۞ بن ضحاک پدر ابوعاصم...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن عبداﷲبن سراقة، از بنی عدی بن کعب و راویان حدیث است . ازمحمدبن عبدالرحمان بن ثوبان روایت دارد و موسی بن...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عدی بن نوفل بن اسدبن عبدالعزی ، از بنی اسد قریش و برادرزاده ٔ ورقةبن نوفل و از صحابه ٔ رسول (ص ) است . (از الاصابه...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عدی . تابعی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیربن عدی مکنی به ابوعدی ، ایامی و قا...
زبیر. [ زُ ب َ] (اِخ ) ابن عربی ، مکنی به ابوسلمه . از ابن عمر روایت دارد و حمادبن زید و برادرش سعیدبن زید و نیز پسرزبیر، اسماعیل بن زبیر، از...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۹ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.