زبیر
نویسه گردانی:
ZBYR
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عدی . تابعی است . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیربن عدی مکنی به ابوعدی ، ایامی و قاضی ری است . از انس ، ابووائل ، ابورزین ، مصعب بن سعد، عون بن ابی جحیفة، ضحاک بن مزاحم و ابراهیم نخعی روایت دارد. ثوری ، مسعر، حجاج بن ارطاة، مالک بن مغول ، قرةبن خالد و بشربن حسین اصفهانی از او نقل حدیث کنند. وی در ری آنجا که مسجد ابن ابرک صیرفی واقع است منزل میگزید.وی در راه نیز گاه سواره و گاه پیاده بکار قضا میان مردم ری می پرداخت . احمدبن حنبل و یحیی بن معین و دیگران او را ثقه خوانده اند. (از کتاب الجرح و التعدیل ج 2 ص 579 و 580). ابن حجر آرد: ابن حبان او را در «ثقات » یاد و تاریخ وفات او را 121 هَ . ق . ثبت کند وگوید: وی از عباد بود و نبات بن حنظله بر او نماز گزارد. رجوع به تهذیب و الاصابه و المصاحف ص 185 شود.
واژه های همانند
۸۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عروة ۞ بن زبیر عوام . از راویانست و از او حدیث نقل کرده اند. عبدالرحمان گوید که پدرم او را مجهول الحال میخواند. ...
زبیر. [زُ ب َ ] (اِخ ) ابن علی بن سید الکل ۞ اسوانی ۞ ، مکنی به ابوعبداﷲ (660 - 748 هَ . ق .). از دانشمندان و اهل حدیث قرن 7 و 8 هجری است...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن علی بن ماحوز ۞ . از سران خوارج است و پس از برادرش عبداﷲ به ریاست خوارج برگزیده شد. خوارج عبیداﷲ برادر زبیر را...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عمربن درهم اسدی کوفی ، جد ابواحمد محمدبن عبداﷲ زبیری است . (از تاج العروس ). رجوع به لباب الانساب زبیری و نیز ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عمرو کرمینی محدث ، مکنی به ابوالجلال یا ابوالحلال .
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عوام . صحابی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عوام قرشی اسدی مکنی به ابوعبداﷲ، حواری پیغمبر (ص ) است ...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عوام . بطنی است از بنواسدبن عبدالعزی از قبیله ٔ قریش . این بطن از اولاد زبیربن عوام بن خویلدبن اسدبن عبدالعزی ...
زبیر. [ زُب َ ] (اِخ ) ابن عیسی . پدر حمیدی بزرگ است و به گفته ٔ عقیلی حدیث های او ضبط نشده است و در صحت یک حدیث که او روایت کرده اختلا...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن قریع. از راویان حدیث است .از عقبة ۞ بن مغیره ٔ اسدی روایت دارد و ابواویس ۞ از او نقل حدیث کند. (الجرح و التعد...
زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن لوط، فرزند برادر برأبن عازب است و از عم خویش روایت دارد. ابوهاشم زعفرانی بوسیله ٔ منصوربن عبداﷲ از او نقل حدیث...