زبیر. [ زُ ب َ ] (اِخ ) ابن عوام . صحابی است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). زبیربن عوام قرشی اسدی مکنی به ابوعبداﷲ، حواری پیغمبر (ص ) است که به دست عمیربن جرموز بقتل رسید. من خود درباب نسب فرزندان او یادداشت هایی گردآوری کرده ام . (از تاج العروس ). ابن ابی حاتم رازی آرد: زبیر از مدینه و صحابی است . فرزندش عبداﷲبن زبیر از او روایت دارد. (از کتاب الجرح و التعدیل ج
2 ص
578). در اعیان الشیعه آمده : زبیر چهارمین یا پنجمین کس است که به دین اسلام گروید.با نخستین مهاجران به حبشه و بار دیگر نیز به مدینه هجرت کرد. در همه نبردهای مسلمانان تا گشودن مصر، شرکت جست . جزء عشره ٔ مبشره و اصحاب شوری بوده است . اما در روز سقیفه ، بطرفداری حضرت علی (ع ) برخاست و حق خود را در شوری بدو واگذار ساخت و پیوسته طرفدار او میبود تا با طلحة جنگ جمل را آراست و به قتال با علی (ع ) برخاست ، اما پس از سخنی که علی (ع ) با او گفت میدان جنگ را ترک کرد. ابن جرموذ (که بعدها جزء خوارج گردید) و دو تن از بنی تمیم به تعقیب او پرداختند و در وادی السباع بدو رسیدند و او را کشتند. حضرت علی (ع ) قاتل زبیر را دوزخی خواند. و برخی بر آنند که ابن جرموذ در قتل زبیر برانگیخته ٔ احنف بن قیس بود. حسان بن ثابت در مدح زبیر ابیاتی سرود و از آنجمله است :
هو الفارس المشهور و البطل الذی
یصول اذاما کان یوم محجل
و ان امراء کانت صفیة امه
و من اسد فی بیته لمرفل
له من رسول اﷲ قربی قریبه
و من نصرة الاسلام مجد مؤثل
فکم کربة ذب الزبیر بسیفه
عن المصطفی و اﷲ یعطی و یجزل .
زرکلی آرد: زبیربن عوام بن خویلد اسدی ، صحابی دلاور پیغمبر (ص ) و یکی از عشره ٔ مبشرة و نخستین کسی است که برای اسلام شمشیر کشید. وی پسرعمه ٔ پیغمبر (ص )
۞ است و در
12سالگی بدو ایمان آورد. در بدر و احد و دیگر جنگهای زمان پیغمبر (ص ) شرکت جست . و در جنگ یرموک خود فرمانده گروهی از مبارزان بود. در نبردجابیه در زمان خلافت عمر حضور یافت و دلاوریها کرد. عمر او را جزء آن دسته که پس از خود سزاوار خلافت اند بشمار آورد. زبیر مردی مال دار و تجارت پیشه بود. املاک فراوان از خود باقی گذارد که به بهایی در حدود
40ملیون درهم فروخته شد. زبیر مردی بلندبالا بود بطوری که گاه سواری (بر اسب ) پایهای او به زمین میرسید. موی صورتش اندک و موی سایر اندام او فراوان بود. در جنگ جمل در وادی السباع
7فرسخی بصره به دست ابن جرموز غافل گیر شد و بقتل رسید. بخاری و مسلم
38 حدیث او را ثبت کرده اند. (از اعلام زرکلی چ
2)
: یا علی کی بُوَد مخنث دوست
کی زبیرعوام بابت
۞ اوست .
سنائی (حدیقه ص 259).
چون عمر سوی کودکان نگرید
حشمتش پرده ٔ طرب بدرید
کودکان زو گریختند به تفت
جز که عبداللَّه ِ زبیر نرفت .
سنائی (حدیقه ص 94).
فرستاد فرخ نیای شبیر
سوی مکه مقداد را با زبیر.
سروش (دیوان ص 1202).
درآمد ز بنگه نیای شبیر
علی را بر خویش خواند و زبیر.
سروش (دیوان ص 1235).
رجوع به تهذیب ابن عساکر ج
5 ص
355، الجمع ص
150، صفة الصفوة ج
1 ص
132، حلیة الاولیاء ج
1 ص
89، ذیل المذیل ص
11، تاریخ الخمیس ج
1 ص
172 (در این کتاب است که آمده زبیر هزار مملوک داشت که هر یک موظف به پرداخت وجهی مقرر بودند و همه ٔ این پولها در صدقات صرف میگردید)، البدء و التاریخ (نسخه ٔ خطی )، الریاض النضرة صص
262 -
280، خزانه ٔ بغدادی ج
2 ص
468 و ج
4 ص
350 شود. (از حاشیه ٔ اعلام زرکلی چ
2 ج
3 ص
75). رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص
187،
189، مجمل التواریخ و القصص ص
16،
239،
245،
281،
287،
288،
260، اسدالغابة، الاصابه ٔ ابن حجر، حسن المحاضرة فی تاریخ المصر و القاهرة ج
1 ص
91، الوزراء و الکُتّاب ص
33،
90،
159، تاریخ الخلفاء ص
30،
36،
45،
91،
108،
125، تاریخ گزیده ، فهرست حبیب السیر، خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص
30،
31، تاریخ اسلام علی اکبر فیاض ، البیان و التبیین ، عیون الاخبار، نزهة القلوب ج
3 ص
38، تاریخ سیستان ص
98، المصاحف ص
93، ضحی الاسلام ، قاموس الاعلام ترکی و غزالی نامه ص
240، العقد الفرید چ محمد سعید عریان ج
1 ص
136،
171،
341، ج
2 ص
96،
166،
222 -
225،
263، ج
3 ص
26،
225 و چند صفحه ٔ دیگر، ج
4 ص
95،
96،
130 و چند صفحه ٔ دیگر، ج
5 ص
9،
15،
45 -
48 و بسیاری صفحات دیگر، ج
6 ص
107، ج
7 ص
107،
101،
133،
280، و «ابن زبیر» در این لغت نامه شود.