زخم
نویسه گردانی:
ZḴM
زخم . [ زَ ] (اِخ ) در نهایه است که نام کوهیست نزدیک مکه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ضخم . [ ض َ / ض َ خ َ ] (ع ص ) هنگفت . ستبر. تناور. (مجمل اللغة) (دهار). سطبر و کلان ازهر چیزی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). بزرگ هیکل پرگوش...
ضخم . [ ض َ ] (اِخ ) بنوعبدبن ضخم ؛ قومی از عرب عاربه که اکنون منقرض شده اند. (منتهی الارب ).
ضخم . [ ض ِ خ َ ] (ع مص ) کلان و فربه گردیدن . ضَخامة. (منتهی الارب ). تناور شدن . (تاج المصادر) (زوزنی ). سطبر شدن . (منتخب اللغات ).
عبد ضخم . [ ع َ دِ ض َ ] (اِخ ) قبیله ٔ ششم از عرب بادیه است و آنان بنو عبد ضخم بن ارم بن سام بن نوح اند. مسکن آنان طائف بود سپس نابود شدن...