اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرافشانی

نویسه گردانی: ZRʼFŠANY
زرافشانی . [ زَ اَ ] (حامص مرکب ) نثار کردن زر. زر بخشیدن . زر پراکندن :
من خود از گنجهای پنهانی
وقت حاجت کنم زرافشانی .

نظامی .


مرد قصاب از آن زرافشانی
صید من شد چو گاو قربانی .

نظامی .


چو از منزل زرافشانی بپرداخت
ز جلاب و شکر نزلی دگر ساخت .

نظامی .


|| کنایه از تابیدن به انوار طلائی . نورپاشی :
شمع که هر شب به زرافشانی است
زیر قبا زاهد پنهانی است .

نظامی .


رجوع به زرافشان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
زرافشانی کردن . [زَ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زرافشان کردن : نخستش خواند باید با صد امیدزرافشانی بر او کردن چو خورشید.نظامی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.