زعق
نویسه گردانی:
ZʽQ
زعق . [ زَ ] (ع مص ) ترسانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). (ازاقرب الموارد). || بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نعره زدن . (زوزنی ) رجوع به دزی ج 1 ص 593 شود. || راندن دواب را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شور بگردانیدن طعام . (تاج المصادر بیهقی ). بسیار نمک کردن دیگ . || برانگیختن باد خاک را. || گزیدن کژدم کسی را (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بی زاغ و زوغ . [ غ ُ / زاغ ْ غ ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) بی زاغ و زیغ. بی زاق و زیق . در تداول عامه بمعنی بی بچه و امثال آن . (از یادداش...
بی زاغ و زیغ. [ غ ُ / زاغ ْ غ ُ ] (ترکیب عطفی ،ص مرکب ) در تداول عامه ، بی زاق و زوق . بی زاق و زیق . بی زاغ و زوغ . بی بچه و امثال آن . ...
قضا و تقدیر الهی می آید و فضای زمین ( بر ما ) تنگ می شود .