اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زمع

نویسه گردانی: ZMʽ
زمع. [ زَ م َ ] (ع مص ) زائد شدن انگشت از معتاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سرگشته و بی خود شدن از ترس ، عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرگشته شدن و ترسیدن . (شرح قاموس ).سرگشته و آشفته شدن از ترس و دهشت داشتن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لرزیدن از بیم . (زوزنی ). لرزه در اندام افتادن . || ترسیدن و بیم داشتن . (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) مردم فرومایه . || موی دراز بر تندی پاشنه ٔ اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || توجبه ٔ سست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سیل ضعیف . (از اقرب الموارد). سیل خرد. (شرح قاموس ). || لرزه مانندی که بمردم عارض شود. || گره های جای برآمدن خوشه ٔ انگور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مرد رسا در امور و ثابت عزم بر کاری . || ترس . بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ) افزونی در انگشتان . (از اقرب الموارد). رجوع به معنی اول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ظماء. [ ظَ م َءْ ] (ع مص ) ظِماء. ظماءَة. تشنه شدن یا سخت تشنه شدن . || آرزومند و تشنه ٔ چیزی گردیدن .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.