اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زمین

نویسه گردانی: ZMYN
زمین . [ زَ ] (اِخ ) سیاره ای که ما در آن منزل داریم واز آن نشو و نما می کنیم ... در مدت 24 ساعت یکدفعه بر دور خود می گردد و در مدت 365 روز و شش ساعت و چند دقیقه بر دور شمس گردش می کند و بی نهایت کوچکتر است از شمس . و تقسیم می کنند سطح زمین را بواسطه ٔ خطوط اعتباری از یک قطب به قطب دیگر بدو جهت و این خطوط موهوم را که دوائر نصف النهار و درجات طول گویند 180 درجه در مشرق نصف النهار پاریس و 180 درجه در مغرب نصف النهار فرض شده اند و علاوه بر آنها خطوط متوازی دیگری فرض کرده اند که آنها را درجات عرض می نامند و از خط استوا تا بقطب شمال 90 درجه و از آنجا تا به قطب جنوب نیز 90 درجه فرض شده است . (ناظم الاطباء). یکی از کرات ۞ منظومه ٔ شمسی که مدار گردش آن بدور خورشید پس از عطارد و زهره می باشد. زمین محل زندگی انسانها و حیوانات دیگر و گیاهان مختلف می باشد. در هر 24 ساعت یکبار به دور خود و در هر سال (365 روز) یکبار بدور خورشید می چرخد، اولی را حرکت وضعی و دومی را حرکت انتقالی گویند. تشکیلات کره زمین از خارج بداخل عبارتست از: 1 - کره ٔ هوا یا آتمسفر و یا جو که خارجی ترین قسمت ساختمان زمین است و از گازهای مختلف که قسمت عمده ٔ آن ازت ، اکسیژن و بخار آب است ، تشکیل شده است . 2 - کره ٔ آب که بر روی پوسته ٔ جامد قرار گرفته و در برخی نقاط پوسته ٔ جامد از سطح آب خارج و تشکیل خشکیها را داده است . 3 - پوسته ٔ جامد که محل نشو و نما و زندگی گیاهان گوناگون و جانوران مختلف و آدمیان باشد. 4 - قسمت مذاب زمین که در اعماق بالغ بر 60 کیلومتری پوسته ٔ جامد زمین قرار دارد. مذاب بودن این طبقه بعلت حرارت زیاد آن است . 5 - هسته ٔ مرکزی که جامد است ... ارض . کره ٔ ارض . کره ٔ زمین .
پیدایش زمین مطابق فرضیه ٔ لاپلاس : منظومه ٔ شمسی که زمین یکی از سیارات آن می باشد، ابتدا بصورت توده ٔ ابر مانند متحرکی بودکه به دور خود حرکت داشته و قسمت اعظم 699700 خورشید را تشکیل داده . بقیه ، سیارات را بوجود آورده است . مطابق این عقیده توده ٔ ابرمانندی که زمین را تشکیل داده است بر اثر دوری از کانون حرارت و نقصان تدریجی گرمای آن سرد و سخت گردیده و اولین قشر پستی و بلندی های زمین را تشکیل داده . ضمناً بخار آب موجود در آتمسفر اولی بر اثر نقصان تدریجی حرارت ، بمایع تبدیل گشته و در پستی های زمین جمع گردیده و اقیانوس های نخستین را بوجود آورده است . (از فرهنگ فارسی معین ). سیمین سیاره ٔ منظومه ٔ شمسی . بعد آن از خورشید 149/5 میلیون کیلومتر و مدت مدار آن به گرد خورشید 365 روز و ربع ۞ و مدت دوره ٔ محوری آن 24 ساعت ۞ و آن را یک قمر است . و میان ناهید (زهره ) و بهرام (مریخ ) قراردارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یکی از سیاره های منظومه ٔ شمسی که از لحاظ بزرگی پنجمین و از حیث فاصله اش به خورشید سومین سیاره ٔ این منظومه است و یگانه سیاره ای است که از وجود حیات در آن اطلاع قطعی حاصل است . دو سیاره ٔ نزدیکتر از زمین به خورشید در حدود 000،500،149کیلومتر است . زمین را پوششی از گاز احاطه کرده است که قسمت عمده ٔ آن اکسیژن و ازت می باشد و او را یک قمر است . وسعت ۞ خشکی های آن در حدود 000،800،148 کیلومتر مربع و وسعت اقیانوسها در حدود 000،200،361 کیلومتر مربع می باشد.
ابعاد و شکل زمین : زمین تقریباً کروی است و در بسیاری از مسائل می توان آن را کره ای پنداشت که محیط دایره ٔ عظیمه ٔ آن 40/000 کیلومتر است . شعاع چنین کره ای 6366 کیلومتر می باشد، ولی در حقیقت زمین کره ٔ کاملی نیست ، بلکه در دو قطب فرورفتگی و در استوا برآمدگی دارد. جرم زمین تقریباً 1021 * 6 تن و جرم مخصوص متوسط آن ۞ 5/552 است .
حرکات زمین : معروف ترین حرکات زمین عبارتند از حرکت وضعی و حرکت انتقالی آن . حرکت وضعی زمین که بوسیله ٔ «فوکو» ثابت شد، حرکتی است از مغرب به مشرق بر گرد خط موهومی موسوم به محور زمین که از مرکز زمین بر استوای آن عموداست . نقاط تقاطع محور زمین را با سطح آن دو قطب زمین قطبین جغرافیایی میخوانند. زمان یک دوران کامل زمین در طول محورش شبانه روز می باشد. این حرکت سبب طلوع و غروب ظاهری خورشید و ماه و ستارگان و توالی روشنی و تاریکی است . علاوه بر حرکت وضعی ، زمین سالی یکبار به دور خورشید حرکت انتقالی می کند، مدار این حرکت بیضی است که خورشید در یکی از کانونهای آن قرار دارد. سرعت این حرکت در حدود 35 کیلومتر در ثانیه است . خروج از مرکز مدار زمین در حدود 1/60 است به سبب این خروج از مرکز، فاصله ٔ متوسط زمین تا خورشید در طی سال از مقدار متوسط خود یعنی 000،500،149 در حدود 000،800،4 کیلومتر تغییر می کند. این اختلاف آن اندازه نیست که در اقلیم مؤثر افتد، چنانکه در نیمکره ٔ شمالی ، در زمستان زمین به خورشید نزدیک تر است تا در تابستان ،محور زمین نسبت به صفحه ٔ مدار آن زاویه ای برابر 66 درجه و 33 دقیقه و 01 ثانیه دارد و این میل محور توأم با حرکت انتقالی زمین ، سبب درازتر بودن روزها در تابستان نسبت به زمستان می باشد و علت اولیه ٔ پیدایش فصول نیز هست . حرکات زمین منحصر به حرکات وضعی و انتقالی نیست ، زیرا در ضمن گردش سالانه ٔ زمین بدور خورشید، خود با سرعتی در حدود 2 کیلومتر در ثانیه نسبت به ثوابت حرکت می کند و در این حرکت زمین را با خود می برد. پس مسیر واقعی حرکت زمین نسبت به ثوابت یک منحنی پیچ است . در آغاز هر سال نو، زمین نسبت به خورشید به همان وضع آغاز سال گذشته در می آید، ولی در واقع درحدود 000،000،644 کیلومتر بر این پلکان مارپیچی بالارفته است . بالاخره محور زمین خود حرکاتی دارد که از آنها یکی حرکت تقدیمی و دیگری رقص محور است .
ساختمان زمین : جرم مخصوص متوسط سنگهای سطحی زمین در حدود 2/67 است ، اما از شکل و اندازه ٔ جرم زمین معلوم میشود که جرم مخصوص متوسط آن بر رویهم 5/5 می باشد؛ بنابراین چگالی هسته ٔ زمین بمراتب بیشتر از چگالی سطح آن است . از مطالعه ٔ امواج زلزله چنین برمی آید که زمین از یک رشته قشرهایی که مانند پوستهای پیاز رویهم قرار گرفته اند، تشکیل یافته است . نظر محققان درباره ٔ ضخامت این قشرها متفاوت می باشد. وجود سه لایه ٔ متمایز در نزدیک سطح زمین تقریباً مسلم است . رفتار امواج زلزله حاکی از این است که در اعماق (نسبت به سطح زمین ) دوازده کیلومتری ، سی و هفت کیلومتری و شصت کیلومتری در ساختمان زمین انفصال روی میدهد، یعنی خواص فیزیکی لایه ها بطور فاحش تغییر می کند. در عمق 2900 کیلومتری سطح انفصال دیگری قراردارد که در آنجا لایه ها فاحش تر است . بیشتر لرزه شناسان معتقدند که در این امواج زلزله به هسته ٔ مرکزی زمین برخورد می کنند که احتمالاً مرکب از آهن و نیکل بحالت مایع است خلاصه اطلاعات از داخل زمین اجمالاً بدین شرح است : هسته ٔ مرکزی به شعاع 3/470 کیلومتر، لایه ٔ برزخی از سیلیکاتهای آغشته به آهن به ضخامت 1700 کیلومتر، لایه ای از سیلیسیوم و منیزیوم موسوم به سیما، بضخامت در حدود 1140 کیلومتر، سنگهای فوق العاده بازی مشتمل بر لایه ای به ضخامت 23 کیلومتر، لایه ٔ بازالتی که محمل مستقیم قشر جامد زمین و بطور عمده مرکب ازگرانیت و سنگهای گرانیتی است به ضخامت 12 کیلومتر ولایه ٔ خارجی یا قشر جامد زمین که آن را سنگ کره نیز می نامند. اقیانوس ها آب کره را تشکیل میدهند. لایه ٔ گازی موسوم به جو زمین که بر کره ٔ زمین محیط می باشد ازعناصر شیمیائی 96 عنصر در زمین یافت میشود، ولی مواد معدنی موجود حاصل از ترکیبهای آنها به 1000 می رسد داخلی ترین قسمت میانی از سنگهای تهنشینی . لایه های خارجی یا سطحی عبارتند از رس و شن و برنزهای گرانیت و بازالت که در رشته کوهها و نواحی کوهزایی بسبب روراندگی و فراراندگی لایه های تحتانی پدید می آیند. از قشر زمین در حدود 93% جامد و در حدود 7% مایع است . از ماهیت داخله ٔ زمین چندان اطلاعی در دست نیست و این مختصرناشی از مطالعه رفتار امواج زلزله و قشر جامد زمین است . عموماً دما با عمق زیاد می شود (احتمالاً از قرار20 درجه ٔ سانتی گراد در کیلومتر). دمای گدازهای آتش فشانی که از آتشفشانهای زنده به خارج پرتاب می شود، درحدود 1100 درجه ٔ سانتی گراد است . بعضی از محققین چنین می پندارند که از عمق 50 کیلومتری میزان ازدیاد دمابمقدار معتنابهی تنزل می کند و محتملاً دمای هسته ٔ مرکزی زمین بیش از 2000 یا 3000 درجه سانتی گراد نخواهدبود. هر چه بیشتر بطرف مرکز زمین نزدیک شویم ، فشار افزایش پیدا می کند و فشار در عمق دو هزار کیلومتری را برابر یک میلیون آتمسفر تخمین زده اند و فشار مرکز زمین ممکن است 3/5 برابر آن مقدار باشد.
سن و منشاء زمین : سن زمین را تاریخ گذاری بوسیله ٔ رادیو آکتویته بدست می آوردند و این مطمئن ترین وسیله ٔ تخمین صحیح است . قدیمترین سنگهای زمینی بر این اساس در حدود 000،000،2800 سال سن دارند و سن سنگهای شهابی را در حدود 000،000،4500 سال تخمین زده اند و چنین پیداست که سن زمین به سن سنگهای شهابی نزدیک تر می باشد. منشاء و نحوه ٔ پیدایش زمین هنوز بطور قطعی روشن نشده است . «فرضیه ٔ سیارگان »، منظومه ٔ شمسی را ناشی از آن میداند که به سبب عبور ستاره ای از نزدیکی خورشید مقداری از جرم خورشید بر اثر جاذبه ٔ آن ستاره کنده شده و سیارگان منظومه ٔ شمسی از آن پدید آمده اند. نظریه ٔ دیگری هست که زمین قسمتی از ستاره ای است که منفجر شده است . (از دائرة المعارف فارسی ) :
که هر بامدادی چو زرین سپر
ز مشرق برآرد فروزنده سر ۞
زمین پوشد از نور پیراهنا
شود تیره گیتی بدو روشنا.

فردوسی .


بر آن آفرین کافرین آفرید
مکان و زمان و زمین آفرید.

فردوسی .


درود جهان آفرین بر تو باد
همان آفرین زمین بر تو باد.

فردوسی .


چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد بکردار روشن چراغ .

فردوسی .


ز فرّش جهان شدچو باغ بهار
هوا پر ز ابر و زمین پرنگار.

فردوسی .


اسب تاختن گرفتم ، چنانکه ندانستم که بر زمینم یا در آسمان . (تاریخ بیهقی ).
زمین همچو گوی و چو گوی آسمان
فراوان مر او را دلیل و گواست .

ناصرخسرو.


من آنم که چون آتشی زیر دارم
ز ننگ زمین در هوا می گریزم .

خاقانی .


ناله گر سوی فلک رفت رواست
سایه باری به زمین بایستی .

خاقانی .


عیسی دوم آمده به زمین
باز بر آسمان چارم شد.

خاقانی .


تو زیر زمین شدی چو خورشید
تا کی ز بر سمات جویم .

خاقانی .


همان گوی را مرد هیئت شناس
به شکل زمین می نهد در قیاس .

نظامی .


- زمین به آسمان دوختن ؛ زمین و زمان را بهم دوختن . کنایه از منتهای جهد و کوشش کردن . (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زمین وزمان بهم دوختن و ترکیب بعدی شود.
- زمین را به آسمان دوختن ؛ کنایه از زیاده از مقدور دست و پا زدن و کوشیدن . (آنندراج ).
گر زمین را به آسمان دوزی
ندهندت زیاده از روزی .

شیخ شیراز (از آنندراج ).


رجوع به ترکیب بعد شود.
- زمین و زمان یا زمین و آسمان بهم دوختن ؛ منتهای جهد و کوشش خود کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ترکیب قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
زمین . [ زَ ] (اِ) ترجمه ٔ ارض ، در زمی گذشت . (آنندراج ). بمعنی معروف است و این مرکب است به لفظ «زم » که بمعنی سردی است و «یا نون » نسبت ...
زمین . [ زَ ] (ع ص ) برجای مانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زَمنی ̍. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کسی ک...
زمین . [ زُ م َ ] (ع اِ) اندک وقت و گاهی به تراخی اراده کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مصغر زمان ، اندک وقت و وقت کمی : لقیته ذات الزمین...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هم زمین . [ هََ زَ ] (ص مرکب ) هم وطن . دو تن که در یک زمین یا در یک سرزمین زیست کنند : جملگی گشتند بیزار و نفور از صحبتم همزبان و همنشین و ...
زمین در. [ زَ دَ ] (نف مرکب ) شکافنده ٔ زمین : یکی جانور بد رونده ز جای به سینه زمین در به تن سنگسای . اسدی .رجوع به ماده ٔ بعد شود.
زمین کن . [ زَ ک َ ] (نف مرکب ) که زمین را شکافد و سوراخ کند چون سیل و جز آن : ز صحرا سیلها برخاست هر سودرازآهنگ و پیچان و زمین کن . منوچهری ...
زمین کوب . [ زَ ] (نف مرکب ) (از: «زمین » + «کوب »، کوبنده ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زمین کوبنده . (فرهنگ فارسی معین ). کوبنده ٔ زمین . || کن...
زمین دوز. [ زَ ] (اِ مرکب ) نوعی از خیمه . (غیاث ) (آنندراج ). نوعی از چادر و خیمه . (ناظم الاطباء). || (ن مف مرکب ) کنایه از محکم و استوار. (...
زمین گرد. [ زَ گ َ ] (نف مرکب ) گردنده در زمین . دربیت زیر کنایه از عالمگیر و مشهور است : صیت او چون خضر و بختش چون مسیح این زمین گرد آن فل...
« قبلی صفحه ۱ از ۱۲ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.