زوار
نویسه گردانی:
ZWʼR
زوار. [ زِ ] (ع اِ) هر چیز که صلاح چیزی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیار، به قلب واو و یا. (اقرب الموارد). || رسن که میان پاردم و سینه بند شتر کشند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، اَزْوِرة. (از اقرب الموارد). || لبیشه ٔ ستور.زیار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
بی زوار. [ زَ ] (ص مرکب ) (از: بی + زوار) بی زاور. آنکه تیماردار ندارد. بی پرستار. بینوا. بی پناه : منم بی زواری بزندان شاه کسی را بنزدیک من ...
زَوار در رفته. رجوع شود به «زهوار در رفته». همچنین رجوع شود به واژه های «زوار» و «زهوار».
ظؤار. [ ظُ آ ] (ع اِ) دیگ پایه . اثفیه .