اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زیب

نویسه گردانی: ZYB
زیب . (اِخ ) در لغت فرس اسدی چ اقبال این کلمه بدین صورت معنی شده : خسرو نوشادست در روم نوشیروان شاهش کرد. فردوسی گوید :
شد از زیب خسرو چو خرم بهار (کذا)
بهشتی پر از رنگ و روی بهار (کذا).

(لغت فرس ص 33).


این معنی نه تنها در لغت فرس اسدی چ پاول هرن وچ دبیرسیاقی نیامده است بلکه تردیدی نیست که «زیب خسرو» یک کلمه و آن شهری است که بدستور انوشیروان ساخته شده و در اینجا نادرست خوانده و معنی شده است . رجوع به زیب خسرو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
ذئب اهبان . [ ذِءْ ب ُ اُ ] (اِخ ) ابن اوس . ظاهراً گرگی بوده است که خداوند تبارک و تعالی او را بزبان آورده است . رجوع به ج 3 البیان وال...
ذئب الارمن . [ ذِءْ بُل ْ اَ م َ ] (ع اِ مرکب ) شغال . ابن آوی .
ذئب الایل . [ ] (ع اِ مرکب ) ۞ و شاید ذنب الایل ۞ ذافنی الاسکندرانی . رجوع به ذفنی و ذافنی الاسکندرانی شود.
ابن ابی ذئب . [ اِ ن ُ اَ ذِءْب ْ ] (اِخ ) ابوالحرث محمدبن عبدالرحمن بن المغیرةبن الحرث بن ابی ذئب قرشی عامری مدنی . یکی از مشاهیر ائمه ٔ فق...
ذئب ابن جحن . [ ] (اِخ ) (آل ِ...) یا ذئب ابن حجن . این نام در شعری منسوب بعبد المسیح خواهرزاده ٔ سطیح آمده است : اتاک شیخ الحی ّ من آل ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.