اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زید

نویسه گردانی: ZYD
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن حارثةبن شراحیل کلبی ۞ . او صحابی بود و در کودکی ،در جاهلیت او را ربودند و خدیجه بنت خویلد (زوجه ٔ پیغمبر) او را خرید و در هنگام ازدواج با پیغمبر زید را به او هدیه کرد و پیغمبر پیش از بعثت او را به فرزندی قبول کرد و او را آزاد گردانید و دخترعمه ٔ خود را به وی داد و همواره مردم او را ابن محمد می نامیدند تا این آیه «ادعوهم لاَّبائهم » (قرآن 5/33) نازل شد.او از قدماء صحابه و از نخستین کسانی بود که اسلام آورد. حضرت رسول او را به هیچ «سَریّه » نفرستاد مگر آنکه او را سردار لشکر قرار داد. آن حضرت او را دوست داشت و بر دیگران مقدم می داشت و فرمانروایی لشکر را در غزوه ٔ موته بدو داد و او در همان غزوه به سال هشتم هجری به شهادت رسید. (از اعلام زرکلی ) :
امیر عاصم و عمار و یاسر و مقداد
صحیب و زهره و زید وقتاده و قنبر.

ناصرخسرو.


زید چون در خدمت احمد به ترک زن بگفت
نام باقی یافت اینک آیت لما قضی ۞ .

خاقانی .


رجوع به الاصابه و تاریخ گزیده و حبیب السیر چ خیام ج 1 و امتاع و عقدالفرید ج 3 و 5 و عیون الاخبار و تاریخ الخلفا و تاریخ اسلام و الموشح شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن خارجه . صحابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن خالد الجهنی . صحابی بود و در حدیبیة حضور داشت و لواء جهینة در یوم فتح با او بود. بخاری و مسلم روایت کنند که او 81 حدیث ...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن رفاعه . یکی از پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و از نویسندگان رسائل این جمعیت بوده است . رجوع به غزالی نامه ص 85 و 86 و...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن سهل بن الاسود النجاری الانصاری ، مکنی به ابوطلحة. رجوع به ابوطلحة انصاری در همین لغت نامه و اعلام زرکلی و حبیب الس...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن شراجة. رجوع به شراجة شود.
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن صامت . صحابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ابوعیاش الزرقی شود.
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن صوحان بن حجر العبدی ، از بنی عبدالقیس از طایفه ٔ ربیعة. وی تابعی و از اهل کوفه بود. از حضرت علی و عمر روایت دارد. او ...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن عوف . از شجاعان قریش بود و در وقعةالحرة بسال 63 هَ . ق . به قتل رسید. (از اعلام زرکلی ).
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابوالقموس شود.
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب (ع ). مردی با جلالت قدر و باورع و تقوی بود. پیوسته بنی امیه از قیام وی خائف بودند....
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.