اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زید

نویسه گردانی: ZYD
زید.[ زَ ] (اِخ ) ابن عمروبن نفیل بن عبدالعزی القرشی العدوی . یکی از حکماء جاهلی و پسرعموی عمربن خطاب بود.او اسلام را درک نکرد ولی از عبادت بت ها اکراه داشت و از آنچه برای آنها ذبح می کردند نمی خورد و به شام رفت تا درباره ٔ عبادات اهل خود تفحصی کند ولی دین یهود و نصارا او را جلب نکرد و به مکه بازگشت و بر دین ابراهیم ، خدای را عبادت کرد و عداوت خود را با بت پرستی آشکار کرد و گروهی از قریش بر او شوریدند و او رااز مکه براندند و او فقط پنهانی به مکه می رفت . وی با زنده بگور کردن دختران بشدت مخالفت می کرد و هرگاه اطلاع پیدا می کرد که دختری را زنده بگور خواهند کرد به زودی با پدرش ملاقات می کرد و هزینه ٔ زندگیش را تعهدمی نمود و او را تحت سرپرستی خویش می گرفت تا بالیده شود آنگاه به پدرش عرضه می کرد و اگر پدر او را نمی پذیرفت در جستجوی شوهر هم شأنی برایش برمی آمد و او را به شوی میداد. پیغمبر پیش از بعثت او را دیده بود و پس از بعثت از او جویا شد. [ و چون از درگذشت وی آگاه شد ] فرمود او به قیامت یک تنه به صورت امتی محشور می شود. و او پنج سال پیش از بعثت حضرت رسول (ص ) درگذشت و او را قلیلی شعر بود و این بیت او مشهور است :
اء رباً واحداً ام الف رب
أدین اذا تقسمت الامور.

(از اعلام زرکلی ).


رجوع به البیان و التبیین ج 3 ص 84 و عیون الاخبار ج 1 ص 242 و ج 4 ص 106 و تاریخ الخلفا ص 24 و حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 493 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن حسن بن علی . خواندمیر آرد: اولاد ذکور امام حسن رضی اﷲ عنه به روایت اکثر مورخان پانزده نفر بوده اند و اسامی شریف ایشا...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن خارجه . صحابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن خالد الجهنی . صحابی بود و در حدیبیة حضور داشت و لواء جهینة در یوم فتح با او بود. بخاری و مسلم روایت کنند که او 81 حدیث ...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن رفاعه . یکی از پنج تن از اعضاء اخوان الصفا و از نویسندگان رسائل این جمعیت بوده است . رجوع به غزالی نامه ص 85 و 86 و...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن سهل بن الاسود النجاری الانصاری ، مکنی به ابوطلحة. رجوع به ابوطلحة انصاری در همین لغت نامه و اعلام زرکلی و حبیب الس...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن شراجة. رجوع به شراجة شود.
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن صامت . صحابی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به ابوعیاش الزرقی شود.
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن صوحان بن حجر العبدی ، از بنی عبدالقیس از طایفه ٔ ربیعة. وی تابعی و از اهل کوفه بود. از حضرت علی و عمر روایت دارد. او ...
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن بن عوف . از شجاعان قریش بود و در وقعةالحرة بسال 63 هَ . ق . به قتل رسید. (از اعلام زرکلی ).
زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به ابوالقموس شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۷ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.