زیر
نویسه گردانی:
ZYR
زیر. [ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) (از «زور») خشمناک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۸ ثانیه
پوشیده و پنهان، مخفی، سری، مرموز و مستور، جاسوس مآبانه، آب زیرکاهانه، موذیانه
ساغ زیر زمینی، ریزوم فرانسه
نگین . [ ن ِ ] (اِ) گوهر و سنگ قیمتی که به روی انگشتری نصب کنند. (ناظم الاطباء). فص ّ. نگینه . (یادداشت مؤلف ). فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر ...
زیر و زبر. [ رُ زَ ب َ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) تحت و فوق . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ته و بالا. (ناظم الاطباء) : و آنچ او از زبر و زیر بود جسم ...
صدای زیر. [ ص َ / ص ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زیر شود.
زیر آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) مرکوب و برنشست ِ خویش کردن اسبی یا استری یا پیلی و مانند آن را. سوار شدن مرکوبی را. (یادداشت بخط مرحوم دهخ...
اسطلخ زیر. [ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شاندرمن بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 5000 گزی شمال بازار شاندرمن و 11000 گزی شمال ما...
زیر افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بزیر انداختن . از بلندی به پائین رها کردن : مر او را یکی تیغ هندی زندززین نیمه ٔ تنش زیر افکند.فردوسی .
زیر قلیانی .[ رِ ق َ ] (اِ مرکب ) طعام بامداد. ناشتا. صبحانه .