گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زین الدین نویسه گردانی: ZYN ʼLDYN زین الدین . [ زَ نُدْ دی ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن نجیم . رجوع به ابن نجیم ۞ در همین لغت نامه و اعلام زرکلی ج 1 ص 349 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی زین الدین آثاری زین الدین آثاری . [ زَ نُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) شعبان بن محمدبن داود الاثاری . ادیب و محدث اهل موصل . وی به مصر رفت و در آنجا ساکن شد تا در سال... حافظی زین الدین حافظی زین الدین . [ ف ِ زَ نُدْ دی ] (اِخ ) صدر امام عالم امیر زین الدین سلیمان بن مؤیدبن علی بن خطیب عقرباء. وی طب را نزد مهذب الدین عبد... زین الدین اشعافی زین الدین اشعافی . [ زَ نُدْ دی ن ِ اَ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی الحلبی الاشعافی . رجوع به اشعافی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود