ساء
نویسه گردانی:
SAʼ
ساء. (ع مص ) غمگین کردن . (دهار). مثل سوء. (زوزنی ).
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ثاء. (ع اِ) نام حرف «ث ». || کثیر از هر چیزی . || آنکه زندگانی کند از هر چیز. و تصغیر آن ثُییَّه است .
سا. (پسوند) ادات تشبیه است در آخر کلمات . مخفف آسا: شبه ، نظیر، مانند، مثل ، چون ، گون ، گونه ، آسا، وار، شبیه ، شکل ، صفت . (برهان ) (آنندراج ) (...
سا. (نف مرخم ) سای و ساینده . این کلمه بصورت مزید مؤخر (پسوند) با کلمات دیگر ترکیب شود و بمعانی زیر آید:1 - ساینده ، لمس کننده . مماس شونده :...
سا. (اِ) مخفف ساو. باج و خراجی را گویند که پادشاهان از یکدیگر بستانند. (برهان ) (اوبهی ) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ خطی کتابخانه ٔ مؤلف لغت نا...
سا. (اِ) نوعی از قماش لطیف گرانبها باشد. (جهانگیری ) : تشریفهای فاخر کرده روان زهر سونخ ّ و نسیج و گمّی کوکوز و سای ساده . حکیم نزاری قهستا...
سا. (اِ) ساج ، درخت است در اشتقاق عبرانی نام موسی . (حاشیه ٔ المعرب جوالیقی چ احمد محمد شاکر ص 302 س 12 از لسان ).
سا. (اِخ ) نام پیغمبری است .(مجمل التواریخ و القصص ص 426). رجوع به ساب شود.
صاء. (ع اِ) لغتی است در صاءَة وآن آب و جز آن از پلیدی است که در سلا، یا بر سر بچه باشد در رحم و بعد ولادت بیرون آید. (منتهی الارب ).
سع. [ س ُع ع ] (ع اِ) گندم دیوانه یا گندم ردی . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
صا. (اِخ ) شهری است به مصر منسوب به صابن مصربن بیصربن حام بن نوح . (از معجم البلدان ).