اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ساقب

نویسه گردانی: SAQB
ساقب . [ ق ِ ] (ع ص ) نزدیک و دور، از اضداد است . (منتهی الارب )(شرح قاموس ). القریب و البعید، ضد. (قطر المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ثاقب . [ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثقوب و ثقب . مضی ٔ. روشن . فروزان . || سوراخ کننده . || نافذ. || رخشان . تابان .تابنده . || افروخته . ...
ثاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) نام شاعری از مردم بخارا و بیت ذیل از اوست :قدم ببحر خطرناک عشق ماندم و آخرکمر ز موج و کلاه از سر حباب گرفتم .(قاموس ...
ثاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) شاعری از مردم هندوستان . وفات او بشهر بنارس در 1229 هَ . ق . و این دو بیت از اوست :از پشت فلک بر شده در زیر زمین باش ب...
ثاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) (شیخ مصطفی ) از مشایخ طریقه ٔ مولویه و یکی از شعراست . او در کوتاهیه میزیست و اصل وی از ازمیر است و از برآوردگان مصطفی ...
ثاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) شاعری از مردم انقره . او در اندرون همایون تربیت شده است و در 1258 هَ . ق . درگذشته است . وی را قولها و بعض اشعار است ....
ساغب . [ غ ِ ] (ع ص ) گرسنه . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ) (آنندراج ). || گرسنه با تعب و مشقت . (منتهی الارب ).
صاقب . [ ق ِ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ثاغب . [ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ثغب . نیزه زننده . || ذبح کننده .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.