گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ساو نویسه گردانی: SAW ساو. (اِخ ) ۞ رودخانه ای است در جنوب غربی فرانسه که از صفحات لانه مزان ۞ سرچشمه میگیردو وارد گارون میشود و دارای 150 کیلومتر طول است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی ساو ساو. (اِ) مخفف آن «سا». (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). باج و خراج است ، و آن زری باشد که پادشاهان قوی از پادشاهان ضعیف بگیرند. (برهان ) (غی... ساو ساو. (اِخ ) ۞ نام رودخانه ای است در یوگسلاوی که از زاگرب ۞ و بلگراد گذشته وارد دانوب میشود. طول آن در حدود 712 کیلومتر است . سأو سأو. [ س َءْوْ ] (ع اِمص ) دوری . || (مص ) اندوهگین کردن . (منتهی الارب ). غمگین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || دویدن . (منتهی الارب ) (اق... آسمان ساو آسمان ساو. [ س ْ / س ِ ] (نف مرکب ) آسمان سای . آسمان خراش . آسمان رَند. باج و ساو باج و ساو. [ ج ُ ] (اِ مرکب ) باج و خراج . رجوع به باج شود. سعو سعو. [ س ِع ْوْ ] (ع اِ) یک ساعت از شب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). پاره ٔ شب . (مهذب الاسماء). یک پاس از اول شب . (دهار). صعو صعو. [ ص َع ْوْ ] (ع اِ) ج ِ صَعوَة. (منتهی الارب ). رجوع به صعوة شود. || (مص ) خرد و باریک شدن سرکسی . || بانگ کردن چوزه . (منتهی الارب )... صعو صعو. [ ص َ ] (اِخ ) وی جد جعفربن محمدبن ابراهیم بن حبیب صیدلانی مکنی به ابوبکر و معروف به ابن ابی الصعو است . (الانساب سمعانی ص 352 برگ ... ثأو ثأو. [ ث َءْوْ ] (ع اِمص ) سستی و نرمی و فروهشتگی . ثعو ثعو. [ ث َع ْوْ ] (ع اِ) نوعی از خرما یا خرمای بزرگ یا غوره ٔ خرما که نرم شده باشد. || لغتی است در معو. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود