گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سبت نویسه گردانی: SBT سبت . [ س ِ ] (اِ) سبزه ای که تنه ندارد و آن را چاروا خوردش و بتازی آن را رطب خوانند. (آنندراج ) (از هفت قلزم ) ۞ . || (ع اِ) چرمهای گاو به قرظ پیراسته . (منتهی الارب ). پوست گاو و هر پوست دیگر دباغی شده که برای آن مویی نباشد. (اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی سبط الخیاط سبط الخیاط. [ س ِ طِل ْ خ َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن احمدبن عبداﷲ المقری ابومحمد بغدادی معروف بسبط الخیاط. در سال 464 هَ . ق . متولد شد و بسال ... سبط السلفی سبط السلفی . [ س ِ طُس ْ س َ ل َ ] (اِخ ) جمال الدین ابوالقاسم عبدالرحمن بن مکی بن عبدالرحمن الطرابلسی الاسکندرانی .در سنه ٔ 570 هَ . ق . متولد... سبط الشهید سبط الشهید. [ س ِ طُش ْ ش َ ] (اِخ ) زین الدین بن علی بن محمدبن حسن بن شهید ثانی جبل عاملی که گاهی او را نیز مانند پدرش و دیگر اسباط شهید ثا... سبط الشهید سبط الشهید. [ س ِ طُش ْ ش َ ] (اِخ ) زین الدین بن محمدبن حسن بن شهید ثانی ، نوه ٔ صاحب معالم بود و گاهی او را نیز مانند پدرش و دیگر اسباط شهید ... سبط الشهید سبط الشهید. [ س ِ طُش ْ ش َ ] (اِخ ) شیخ علی بن محمدبن حسن صاحب معالم ابن شهید ثانی جبل عاملی اصفهانی . از اکابر علمای وقت خود بود و در عل... سبط العجمی سبط العجمی . [ س ِ طِل ْ ع َ ج َ] (اِخ ) احمدبن ابراهیم بن محمد الحلبی موفق الدین ابوذر معروف به سبط العجمی متوفی بسال 884 هَ . ق . او راست :... سبط بشر حافی سبط بشر حافی . [ س ِ طِ ب ِ رِ ](اِخ ) رجوع به بشر حافی و روضات الجنات ص 132 شود. سبط الماردینی سبط الماردینی . [ س ِ طِل ْ رِ ] (اِخ ) محمدبن احمد غزالی دمشقی ملقب به بدرالدین و معروف به سبط الماردینی . بنوشته ٔ معجم المطبوعات در سال ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود