اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبر

نویسه گردانی: SBR
سبر. [ س َ ] (ع مص ) میل بجراحت فرو بردن تا غور آن معلوم شود. (منتهی الارب ). سبر جراحت و جز آن ؛ آزمودن غور آن تا مقدار آن شناخته شود. (از اقرب الموارد). || آزمودن . (منتهی الارب ). تجربه و اختبار. (از اقرب الموارد) : به سبر و امتحان معلوم شود که ... (المعجم ). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). اسد. (اقرب الموارد). || گونه ٔ روی . ج ، اسبار. (مهذب الاسماء). ماء الوجه . (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
صبر گزیدن . [ ص َ گ ُ دَ ] (مص مرکب )صبر پیشه ساختن . شکیبائی کردن . اعتصاب : ای تن آرام گیر و صبر گزین که هر امروز را ز پس فرداست .مسعودسعد.
صبر سقطری . [ ص َ رِ س ُ طُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صَبِر شود.
صبر آوردن . [ ص َ وَ دَ ] (مص مرکب ) درنگ کردن . شکیبائی ورزیدن . تأمل کردن . شتاب نکردن : هر که صبر آورد گردون بررودهر که حلوا خورد واپس تر...
صبر داشتن . [ ص َت َ ] (مص مرکب ) صابر بودن . شکیبا بودن : برین زمان و برآن ناکسان که دارد صبرمگر کسی که ز روی و حجر جگر دارد. ناصرخسرو.بیش ...
صبر سقوطری . [ ص َ رِ س ُ طُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صَبِر شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
سنگ صبر بر دل بستن . [ س َ گ ِ ص َ ب َ دِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) خاموشی گزیدن . سکوت کردن : و خاک سیاه چون نبات سبز باید خوردن و سنگ صبر بر ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.