سبط
نویسه گردانی:
SBṬ
سبط. [ س ِ ب ِ ] (معرب ، اِ) تعریبی از شود، سبزی معروف . (المعرب جوالیقی ). شبث . (دزی ج 1 ص 625).
واژه های همانند
۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ثبت . [ ث َ ب َ ] (ع اِ) ثبات و قیام . له ثَبَت ٌ عندالحملة. || دلیل . حجت : لا اَحکم ُ بهذا الاّ به ثَبَت . || مرد ثقه : فلان ثبت من الأث...
ثبت . [ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص ) در اصطلاح درایه رجوع به متقن شود.
سال سبت . [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت ز...
سبت رشین . [ س َ ت َ رَ ] (اِخ ) نام بنات النعش است در منترات . (تحقیق ماللهند ص 197).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ادارۀ ثبت. نام کوتاه و مصطلح برای: «ادارۀ کل آمار و ثبت احوال کشور»، «ادارۀ کل ثبت احوال کشور»، «ادارۀ کل ثبت احوال» (برای مثال: «ادارۀ کل ثبت احوال ...
ثبت اسناد. [ ث َ ت ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداره ٔ ثبت اسناد؛ اداره ای که بدانجا اسناد عقود و ایقاعات را در دفاتر رسمی دولتی نویسند تا...