سبک
نویسه گردانی:
SBK
سبک . [ س َ ب ُ ] (اِ) نام آهنگی است در موسیقی . رجوع به آهنگ شود. || (ص ) در اصطلاح موسیقی بنوعی از آهنگ گفته میشود که قابل تفهم عامه باشد مثل موسیقی جاز که این موسیقی در مقابل سنگین که عبارت از موسیقی کلاسیک است بکار برده میشود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
سبک رختی . [ س َ ب ُ رَ ] (حامص مرکب ) سبک سری . || مجازاً، افکندن ِ اسب ْ سوار را تا سبک شود : که با من جهان سختئی میکندستورم سبک رختئی میک...
سبک داشت . [ س َ ب ُ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) اهانت . مهانت . (صراح اللغة). استخفاف . توهین . تحقیر. تخفیف : رخص طلب کردن سبکداشت فرمان...
سبک خردی . [ س َ ب ُ خ ِ رَ ] (حامص مرکب ) سفاهت . (زمخشری ).
سبک خواب . [ س َ ب ُ خوا /خا ] (ص مرکب ) آنکه به آوازی آهسته بیدار شود : خداوند دماغ ِ خشک آوازهای نرم و بویهای اندک زود اندریابد و سبک خوا...
سبک خوار. [ س َ ب ُ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس ؛ مرد سبک خوار و حریص . (منتهی الارب ).
سبک خدیه . [ س َ ب ُ خ ِدْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) بمعنی خفیف مضاف است و آن عنصر باد باشد، و باید دانست که عنصر چهاراست ، یکی از آنها سبک خدیه ...
سبک رکاب . [ س َ ب ُ رِ ] (ص مرکب ) مرادف سبکپای . (آنندراج ). سریعالسیر در مسافرت . (ناظم الاطباء) : وی هرچند مبارز و سبک رکاب است بکدام گروه...
سبک مایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) چیز بی قدر و ارزش و کم مایه و بی قیمت و کم بها. (آنندراج ) : چو نان خورده شد کارِ می ساختندسبک مایه ...
سبک مزاج . [ س َ ب ُ م ِ ] (ص مرکب ) کسی که بر یک رأی و بر یک جای قرار نگیرد و ثبات نداشته باشد ومتلون المزاج . (آنندراج ). متردد و بی ثبات ...