اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سپهر

نویسه گردانی: SPHR
سپهر. [ س ِپ ِ ] (اِ) پارسی باستان «سپیثره » ۞ (لغةً یعنی سپهرداد، آسمان آفریده )، پهلوی «هوسپیتر» ۞ و «سپیهر» ۞ بقول نلدکه این کلمه مستقیماً از سانسکریت «سویتر» ۞ (مایل بسفیدی ، سفید) آمده و بقول گایگر کلمه ٔ افغانی «سپرا» ۞ (خاکستری رنگ ) از آنجاناشی است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || آسمان که به عربی سما خوانند. (برهان ) (آنندراج ). آسمان کوژپشت . (صحاح الفرس ). آسمان ، بتازیش فلک نامند. (شرفنامه ) (ناظم الاطباء). چرخ آسمان :
درنگ آر ای سپهر چرخ وارا
کیاخن ترْت باید کرد کارا. ۞

(شرح حال رودکی سعید نفیسی ص 1109).


همی برشد ابر و فرود آمد آب
همی گشت گرد سپهر آفتاب .

فردوسی .


خداوند گیتی خداوند مهر
خداوند ناهید و گردان سپهر.

فردوسی .


ملک چو اختر و گیتی سپهر و در گیتی
همیش باید گشتن چو بر سپهر اختر.

عنصری .


برآرنده ٔ گردگردان سپهر
هم او پروراننده ٔ ماه و مهر.

عنصری .


سپهری است شاهی ورا مهر گاه
بروجش دز و اخترانش سپاه .

اسدی .


جهان دلفریب ناوفادار
سپهر رستگار خوب منظر.

ناصرخسرو.


خداوندا ترا گفتم که این شش طاق پرّنده
که خوانندش سپهر نیلی و گردون مینایی .

مجیر بیلقانی .


ابواسحاق ابراهیم کاندر جنب انعامش
بیک ذره نمی سنجد سپهر و هفت اندامش .

خاقانی .


هفت کواکب ز نه سپهر به ده نوع
هشت جنان را نثار ماحضرآورد.

خاقانی .


ورنه چرا کرد سپهر بلند
شهرگشایی چو تو را شهربند.

نظامی .


پی موریست از کین تا بمهرش
سر موئیست ازسر تا سپهرش .

نظامی .


آفتاب سپهر رویت را
برگرفته ز ره بفرزندی .

عطار.


- سپهر آخشیجان ؛ فلک ماه که بعربی سماء الدنیا گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
- سپهر اعظم ؛ فلک الافلاک . (ناظم الاطباء) :
چتر میمون ِ همت اعلات
سایه دار سپهر اعظم باد.

؟ (از سندبادنامه ص 11).


- سپهر برین ؛ آسمان نهم است که بالاتر از همه است . (انجمن آرا) (آنندراج ). فلک الافلاک :
سپهر برین گر کشد زین تو
سرانجام خشت است بالین تو.

فردوسی (از آنندراج ).


- سپهر بلند ؛ کنایه از آسمان است :
ای برآرنده ٔ سپهر بلند
انجم افروز و انجمن پیوند.

نظامی (هفت پیکر ص 2).


- سپهر بوقلمون ؛ آسمان به اعتبار تنوع الوان و آثار. (ناظم الاطباء).
- سپهر پوشیده ؛ کنایه از فلک است . (ناظم الاطباء). رجوع به سپهر اعظم شود.
- سپهر دولابی ، سپهر زنگاری ؛ کنایه از آسمان است . (ناظم الاطباء).
- سپهر چوگان باز ؛ کنایه از فلک است :
در سلاح و سواری و تک و تاز
گوی برد از سپهر چوگان باز.

نظامی (هفت پیکر ص 66).


- سپهرکبود ؛ کنایه از آسمان :
گر ز خود غافلم به باده و رود
نیستم غافل از سپهر کبود.

نظامی .


- سپهر هشتم ؛ فلک هشتم و فلک البروج . (ناظم الاطباء).
|| بمجاز، بمعنی روزگار. زمانه :
برین نیز بگذشت چندی سپهر
بدل در همی داشت آرام مهر.

فردوسی .


بر این گونه خواهد گذشتن سپهر
نخواهد شدن رام با کس بمهر.

فردوسی .


بر وفای سپهر کیسه مدوز
هیچ گنبد نگه ندارد گوز.

سنایی .


|| نام آهنگی است . رجوع به آهنگ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
کره - sphere -
این نام در پارسی باستان: سپیثره spişra؛ اوستایی: سپرِزی sperezi؛ سنسکریت: sphar (گسترده و کمانی) پارتی و مانوی: ïspir؛ پهلوی: spihr با همان معنی سنسکر...
سپهران سپهر. [ س ِ پ ِ س ِ پ ِ ](اِ مرکب ) فارسی فلک الافلاک چنانکه شیدان شید ترجمه ٔ نورالانوار است . (آنندراج ). برساخته ٔ آذر کیوان است .
خط سپهر. [ خ َطْ طِ س ِ پ ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دایره ٔ عالم . دایره ای که در هیئت قدیم عالم را نمایش می داده است : دایره ٔ خط سپهرش م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
تلسکوپ - آسمان یاب
باز سپهر. [ زِ س ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب . (آنندراج ). روز. آفتاب . (ناظم الاطباء).
سپهر اثیر. [ س ِ پ ِ رِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کره ٔ ناری . (شرفنامه ).
سپهر ازرق . [ س ِ پ ِ رِ اَ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان : نیست همتای تو در ظل سپهر ازرق این نه زرقست بدین گفته نیَم زرق فروش...
سواد سپهر. [ س َ دِ س ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان پیروزه گون : چارشنبه که از شکوفه ٔ مهرگشت پیروزه گون سواد سپهر.نظامی (ه...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
سهند زند
۱۳۸۸/۰۴/۲۶ Iran
0
0

گمانم بر این است که کسی معنی واژه سپید را به اشتباه برای سپهر به کار برده است.
سپهر واژه پارسی برای کره می باشد. امروزه در واژه های آمیخته (ترکیبی) هم مانند فتوسفر کاربرد جهانی دارد.
Photosphere فتوسفر=پرتوسپهر
Sphere اسفیر= سپهر (کره عربی) http://en.wikipedia.org/wiki/Sphere

جواد مفرد کهلان
۱۳۹۷/۰۵/۱۳
0
0

واژۀ سپهر بر گرفته از سَبهره سنسکریت به معنی ابری و دارای ابر به نظر می رسد، لذا منظور از گردان سپهر می تواند ابرهای گردنده بوده باشد: साभ्र adj. sAbhra cloudy साभ्र adj. sAbhra having clouds


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.