ستر. [ س َ ] (ع مص ) پوشیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ص
56) (تاج المصادر بیهقی ). پوشیدن چیزی را. (اقرب الموارد). || (اِ) پوشش
: بگفت اینقدر ستر و آسایش است
چو زین بگذری زیب و آرایش است .
سعدی .
|| (مص ) بازداشتن از سؤال . (منتهی الارب ).